روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسی، اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسی، اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسی، اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسی، اختلالات رفتاری و روانی

محبّت در خانواده

محبّت در خانواده
در نوشتار «محبت در زندگی» محبّت و جایگاه بلند آن در حیات اجتماعی انسان، مورد بحث قرار گرفت. اکنون به نقش محبّت در تعالی و سعادت خانواده می‏پردازیم.
کانون خانواده از سه رکن اساسی تشکیل می‏شود که عبارتند از:
1 - پدر
2 - مادر
3 - فرزندان
سلامت و استحکام روابط خانوادگی، اصلاح و پیشرفت جامعه را به دنبال دارد، اصلاحی واقعی و پایدار و پیشرفتی چشمگیر و روزافزون. به دیگر سخن، روابط و مناسبتهای اجتماعی، در درون خانه‏ها شکل می‏گیرد و فرهنگ جامعه، انعکاسی از فرهنگ حاکم بر خانواده‏هاست. زندگی مشترک و خانوادگی براساس عناصر مختلفی استوار می‏شود و در این میان نقش محبّت و عواطف، بیش از هر چیز دیگر است.
پدر به عنوان مدیر خانواده در راستای برقراری و استحکام این عنصر، بیش از هر کس دیگری مسؤول است. اوست که باید این اکسیر حیاتی را همواره در پیکره خانواده خود به جریان اندازد و این کانون مقدس را همیشه با احساسات گرم و صمیمانه خود، پرفروغ نگه دارد و دیگر اعضای آن را بدین سمت هدایت کند.
روابط و مناسبتهای اجتماعی، در درون خانه‏ها شکل می‏گیرد و فرهنگ جامعه، انعکاسی از فرهنگ حاکم بر خانواده‏هاست. زندگی مشترک و خانوادگی براساس عناصر مختلفی استوار می‏شود و در این میان نقش محبّت و عواطف، بیش از هر چیز دیگر است.
محبّت به همسر
محبّت به همسر، عامل مهم و بسیار مؤثری در قوام زندگی زناشویی و استمرار آن است و شاید در جهت تضمین همین امر حیاتی و خطیر است که خداوند متعال از «الفت و صمیمیت» به عنوان بهترین ارمغان به زن و شوهر، یاد کرده است و می‏فرماید: و از نشانه‏های خدا این است که از نوع خودتان جفتهایی برایتان آفرید، تا مایه سکون و آرامش خاطرتان باشد و بین شما دوستی و مهربانی برقرار ساخت و در این امر، نشانه‏هایی است برای انسانهای ژرف‏نگر. (1)
محبّت به همسر، درواقع، محبّت به فرزند نیز هست، زیرا کودک به خاطر علاقه و وابستگی به مادر خود، از اینکه ببیند مادرش مورد علاقه و محبت پدر است، احساس رضایت و اطمینان می‏کند؛ برعکس اگر ببیند مادرش مورد بی‏مهری و بی‏اعتنایی پدر قرار می‏گیرد، در خود احساس اضطراب و ناامنی کرده و اطمینان خویش را نسبت به پدر و آینده زندگی‏اش از دست می‏دهد. علاوه بر این، مهر مادر نیز درصورتی بطور کامل، شامل حال فرزند می‏شود که خود او از این بابت، دچار کمبود و دغدغه خاطر نباشد. این مهم در جانب پدر نیز وجود دارد. او نیز احتیاج دارد که همسرش به او مهربانی و محبت کند و فرزندان نیز احساس کنند که مادرشان به پدر محبت دارد.
بطور کلی، محبّت، زندگی را شیرین و باصفا ساخته، آن را هدفدار و بالنده می‏کند. مرد اگر به همسر خود محبت کند، کانون زندگی را به محیطی سالم و بانشاط مبدل خواهد ساخت.
زن به اقتضای طبیعت خود و به خاطر غلبه عواطفش، خواهان آن است که تا سر حد عشق، به همسر و فرزندان خود محبت کند و از نثار هیچ‏گونه فداکاری دریغ نورزد؛ از سوی دیگر، روح حساس او طلب می‏کند که این دوستیها، بدون پاسخ نماند. زن اگر ببیند، خودش در صدد محبت کردن و مهرورزیدن است، ولی طرف مقابل ناسپاسی کرده و عواطف خالصانه و بی‏شائبه او را پایمال می‏کند، احساس ناکامی و شکست خواهد کرد.
دوست داشتن، برای زن یک «نیاز» است و علاقه به محبوب بودن برای او، نه از روی خودخواهی است، بلکه آن را به عنوان پاسخی مثبت به محبتها و عواطف خویش می‏داند. از این‏رو، چنانچه شوهر یک گام در جهت اظهار علاقه و دوستی نسبت به همسر خود بردارد، زن ده قدم در این راه پیش می‏آید. شاید به همین خاطر است که حضرت صادق علیه‏السلام به نقل از رسول اکرم(ص) فرمود:
این گفته شوهر به زن که «من دوستت دارم» هرگز از قلب او خارج نمی‏شود.(2)
مرد اگر به همسر خود محبت کند، کانون زندگی را به محیطی سالم و بانشاط مبدل خواهد ساخت.همچنین امام صادق علیه‏السلام فرمود:
دوستی و علاقه مرد به همسرش، از اخلاق پیامبران است.(3)
همو در فرمایشات دیگر خود، بین «افزایش ایمان» و «ازدیاد محبت نسبت به زن» ارتباطی تنگاتنگ قائل است.(4)
شوهر از دیدگاه اسلام و از نظر موازین انسانی و وجدانی، هیچ‏گاه نباید به همسر خود به عنوان یک خدمتگزار بنگرد و امری از امور خانه را بدو تحمیل کند، بلکه باید به وی به عنوان همسری از جنس خود که مایه آرامش خاطر و یاور و شریک غم و شادی او در مسائل زندگی است، نگاه کند و وی را مادری مهربان و مربی‏ای دلسوز برای فرزندانش بداند و به او به دیده تحسین نظر کند و عواطفش را بدون پاسخ نگذارد، چرا که زن از خواب و خوراک و وقت خود می‏گذرد و از جان خویش مایه می‏گذارد تا «شوهر» و «فرزندان شوهر» در آسایش باشند.
متأسفانه هنوز در جامعه ما هستند کسانی که به صورتهای مختلف به اذیت و آزار همسران خویش می‏پردازند و با قساوت تمام با آنان رفتار می‏کنند و حتی وقیحانه آنها را به باد کتک گرفته و به حقوق مسلم این فرشته‏ای که به تعبیر حضرت صادق علیه‏السلام «بیشترین خوبیها و خیرات را در خود دارد»(5) تجاوز می‏کنند. پرواضح است اظهار محبت امری دوجانبه و متقابل است. زن نیز وظیفه دارد همواره از ابراز علاقه و دوستی نسبت به شوهر خویش کوتاهی نکند. محبتهای زن در بسیاری موارد بسان محبت یک مادر زندگی را بر شوهر شیرین و آرامش‏بخش خواهد نمود.زن به اقتضای طبیعت خود و به خاطر غلبه عواطفش، خواهان آن است که تا سر حد عشق، به همسر و فرزندان خود محبت کند و از نثار هیچ‏گونه فداکاری دریغ نورزد؛ از سوی دیگر، روح حساس او طلب می‏کند که این دوستیها، بدون پاسخ نماند.
محبت به فرزندان
یکی از عوامل بسیار مؤثر در شکوفایی استعدادهای کودکان، ابراز محبت به آنهاست.
شاید بتوان گفت که لذت هیچ خوراکی برای کودکان به اندازه لذت محبت نباشد و هیچ نیازی هم در آنان بدان پایه از شدت و اهمیت نیست. محبت، شالوده و اساس تربیت است و بدون آن، هر اقدامی در این راه، بی‏نتیجه است.
گام اول، در تربیت فرزند، جلب اعتماد او به پدر و مادر و مربی است و این امر، تنها با ابراز محبت میسر است.
آمار بزهکاران نشان می‏دهد که اکثریت قریب به اتفاق آنان را کسانی تشکیل می‏دهند که از عواطف انسانی در کانون خانواده، بی‏بهره بوده‏اند و پدر و مادر آنان، یا بر اثر نادانی یا به خاطر مشغله زیاد یا اختلافات خانوادگی، فرصت آن را نیافته‏اند که بطور معقول، با فرزندان خود، رابطه صمیمی و محبت‏آمیز برقرار کنند. به قول شاعر:

• ذات نایافته از هستی‏بخش لکّه ابری که بود زآب تهی ناید از وی صفت آب دهی
• کی تواند که شود هستی‏بخش ناید از وی صفت آب دهی ناید از وی صفت آب دهی
تجربه و وجود نمونه‏های فراوان عینی نیز نشانگر آن است که انسانهایی که خود از محبتهای پدری یا مادری یا هردو، محروم بوده‏اند و این خلأ محبت، از ناحیه دیگری جبران نشده است، از این بابت دچار
شوهر از دیدگاه اسلام و از نظر موازین انسانی و وجدانی، هیچ‏گاه نباید به همسر خود به عنوان یک خدمتگزار بنگرد.کمبود هستند و از اینکه برای فرزندان خود، پدری مهربان یا مادری دلسوز باشند و بتوانند با افراد جامعه، سازگاری اخلاقی و رفتاری داشته باشند، عاجزند. بر این اساس، در تعالیم اسلامی، محبت و اظهار دوستی و علاقه نسبت به کودکان یتیم، مورد توصیه و تأکید بیشتری قرار گرفته است، تا بدین وسیله خلأ محرومیت از عواطف پدر و مادر، در حد امکان پر شود و فرزند، در آینده با مشکل روانی روبه‏رو نباشد.
گفتنی است که این قاعده، خالی از استثنا نبوده و انسان همواره و در هر شرایطی، از قدرت سازندگی و باروری اخلاقی و تغییر شرایط عادی، در جهت اصلاح خود برخوردار است، لیکن بحث ما در اینجا یک بحث تربیتی است و در این‏گونه مباحث، تکیه بر روی استثناها اشتباهی فاحش و جبران‏ناپذیر است.
روزی رسول خدا صلی‏اللّه‏علیه‏وآله دو فرزند خود، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را بوسید. اقرع‏بن‏حابس که در مجلس حاضر بود، به پیامبر(ص) گفت: من ده بچه دارم و تاکنون هیچ یک از آنها را نبوسیده‏ام. آن حضرت فرمود: اگر خداوند عطوفت و مهربانی را از دل تو گرفته باشد، بر من چه باک؟!(6) در روایت دیگری چنین آمده است: آن حضرت در جواب او فرمود: کسی که به دیگران رحم نکند، مورد رحمت قرار نمی‏گیرد.(7)
از امام صادق علیه‏السلام این‏گونه نقل شده است: شخصی خدمت رسول خدا صلی‏اللّه‏علیه‏وآله رسید و عرض کرد: من هیچ یک از کودکانم را نبوسیده‏ام. وقتی او مجلس را ترک کرد، نبی‏اکرم(ص) فرمود: من معتقدم چنین شخصی اهل آتش است.(8)
روایات در این زمینه بسیار است و نقل تمام آنها، خلاف اختصار که روند همیشگی این سلسله بحثهاست، می‏باشد. از این‏رو، با ذکر یک حدیث دیگر کلام را در این زمینه به پایان می‏بریم.
امام کاظم علیه‏السلام فرمود: ... خداوند عزّوجلّ به خاطر هیچ امری همچون پایمال شدن حقوق زنان و کودکان به خشم نمی‏آید.(9)
منابع:
وسائل‏الشیعه,جلد =14,صفحه =10
مکارم‏الاخلاق,صفحه =220
وسائل‏الشیعه,جلد =15,صفحه =203
________________________________________
1 - روم، آیه 21.
2 - وسائل‏الشیعه، ج14، ص10.
3 - همان، ص9.
4 - همان.
5 - همان، ص11.
6 - مکارم‏الاخلاق، ص220.
7 - وسائل‏الشیعه، ج15، ص203.
8 - همان، ص202.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد