روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسی، اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسی، اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسی، اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسی، اختلالات رفتاری و روانی

نماز دریچه اى به سوى روشنایى

نماز دریچه اى به سوى روشنایى
مهدى سلطانى رنانى در میان عبادات، نماز داراى ارزش والا و اهمیت بسزایى است که از پیشینه اى دیرینه و ماندگار برخوردار است. در قرآن کریم از زبان حضرت عیسى ـ علیه السلام ـ نقل شده که فرمود:
«و أوصانى بالصلاة و الزکاة ما دمت حیّا» [1] «خداوند مرا به نماز و زکات سفارش کرده است، تا آنگاه که زنده ام.» در تاریخ، نخستین عبادتى که خداوند متعال، آن را بر پیامبران به منظور گسترش پیام توحید امر نمود و پیامبر اسلام نیز پیش از هر چیز به برپایى آن فرمان داد، نماز بود. احکام اسلامى در سایه نماز تشریع شده است و تبلیغ آنها بدون سلاح نماز نتیجه قابل قبولى نخواهد داشت.
نماز یکى از عناصر بنیادى و اساسى جامعه اسلامى، به منظور ریشه کن کردن کفر و فرهنگ بیگانه و از تعلیمات مهم زیر بنایى اسلام و یکى از ارزشهاى اخلاقى، معنوى و اجتماعى این مکتب آسمانى به شمار مى رود.
نماز، چون کعبه اى است که سایر اعمال عبادى بر گرد آن مى گردد و با آن ارتباط ناگسستنى و محکمى دارد. در قرآن، نماز همپاى زکات ذکر شده و اعمال سیاسى ـ عبادى حج با همه ارزش فراگیرش، بدون نماز طواف، ناقص و باطل است. جهاد نیز روح، معنا و انگیزه خود را از نماز مى گیرد. در اصل، همه اعمال عبادى اسلام، اعم از فردى و اجتماعى، به نحوى با نماز پیوند، و تحت تأثیر مستقیم آن قرار دارند. به علاوه، نماز عبادتى است که در هیچ حال کنار گذاشتنى و شایان بى اعتنایى و سستى نیست: «الصلاة لا تسقط بحالٍ».
نماز، یاد خدا و سخنى دل انگیز با او و دریچه اى به سوى نور و روشنایى باطنى است. نماز اظهار عبودیت در برابر معبودى یکتا و بى همتا و پرواز ملکوتى همه بندگان به سوى اوست: «الصلاةُ معراج المؤمن»، تا آنجا که پیامبر ـ صلى الله علیه و آله ـ فرمود: «جعلت قرة عینى فى الصلاة» [2] این پرواز معنوى مایه قرب به درگاه رب العالمین مى شود: «الصلاةُ قربانُ کلّ تقىّ». [3] نقش اثر بخش و تحول آفرین نماز تا بدان پایه است که مى تواند مایه رستگارى، تقوا و طهارت دلها و بهبود روابط اجتماعى شود و جریان نیرومند و سنگر استوارى در جلوگیرى و ممانعت از پلیدیها و انحرافات اخلاقى و اجتماعى باشد؛ زیرا «إنَّ الصلوة تَنْهى عَنِ الفحشاءِ و المنکرِ و لَذکرُ اللّه اکبر ... » [4] . چون فواید فردى و اجتماعى این عبادت اصیل بى شمار است، این چنین در فرهنگ اسلام از جایگاهى والا برخوردار شده و قبولى همه اعمال در درگاه حضرت الوهیّت وابسته و مشروط به قبولى آن گردیده است: «اِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ ماسَواها» [5] نخستین کسى که پس از پیامبر گرامى اسلام به اداى نماز افتخار یافت و مدال معنوى این عبادت استوار اسلامى را به گردن آویخت، على ـ علیه السلام ـ بود. او نخستین مردى بود که اسلام آورد و پشت سر رسول خدا ایستاد و به نماز او اقتدا کرد.
على ـ علیه السلام ـ مرد نماز بود و حرکت، و آخرین وصیت آن امام همام نیز توصیه به نماز بود. او همان على بود که در حال نماز، در محراب عبادت، فرقش شکافته شد و روح بزرگش به ملکوت اعلى پرواز کرد و از دریچه نماز به دیدار حق تعالى شتافت و به فلاح و فوز حقیقى و ابدى دست یافت. خود نیز در نهج البلاغه فرمود:
«اللهم إنّى اَوّلُ مَنْ أنابَ و سَمِع و اَجابَ، لَم یَسْبِقْنى اِلاّ رسولُ الله بالصَّلاةِ.» [6] «بار پروردگارا! من نخستین کسى هستم که به حق رسیده و آن را شنیده و پذیرفته است، هیچ کس بر من به نماز پیشى نگرفت، مگر رسول خدا ـ صلى اللّه علیه و آله ـ .» در روایتى دیگر از آن حضرت منقول است که فرمود:
«وَ لَقَد صَلَّیْتُ مع رسول اللّه ـ صلى الله علیه و آله ـ قَبْل النّاسِ بِسَبع سنین و أنا اوّل مَنْ صَلّى مَعَهُ.» [7]
• خداوندا من آن اوّل کس استم زجان و دل شدم سوى انابت کسى بر من به شهراه حقیقت چو او بهر نماز افراخت قامت ببستم قامت و کردم قیامت
• که حق بشنیده و در کار بستم نداهاى تورا کردم اجابت به جز پیغمبرت نگرفته سبقت ببستم قامت و کردم قیامت ببستم قامت و کردم قیامت
نماز، نشانه ملیّت اسلامى
از دیدگاه امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ نماز نشانه ملیّت اسلامى و عملى است که مسلمانان به آن، ممتاز و مشخص مى شوند:
«وَ إقامُ الصَّلوةِ فَإنَّهَا المِلَّة.» [8] در جاهاى دیگر نهج البلاغه نیز، نماز به عنوان شعار اصلى ملّت اسلام معرفى و شناخته شده است. به همین دلیل کسى که نماز را ترک مى کند، کافر خوانده شده و از ملیّت دین اسلام و شریعت الهى بیرون رفته است؛ پیامبر اکرم ـ صلى اللّه علیه و آله ـ فرموده:
«بین العبد و بین الکفر ترک الصّلوة.» [9] «فاصله انسان و کفر، ترک نماز است.» نماز فى نفسه فعلى فردى است و هر کسى باید در انجام دادن آن تلاش کند، ولى کتاب و سنّت بدین مطلب تصریح دارند که نه تنها نماز گزار موظّف است که خود نماز گزارد، بلکه باید در احیاى این فریضه الهى در جامعه اسلامى نیز کوشا باشد، مانند همان عملى که امام على ـ علیه السلام ـ در معرکه جنگ و سیّد الشهدا امام حسین ـ علیه السلام ـ در ظهر عاشورا انجام دادند و براى نماز فداکارى و جانفشانى نمودند.
نماز، چون کعبه اى است که سایر اعمال عبادى بر گرد آن مى گردد و با آن ارتباط ناگسستنى و محکمى دارد.
علاوه بر اینها، نماز از برنامه هاى مهم ملّى و دینى تمام پیامبران الهى بوده است. نکته مهم دیگر در این باب که ما را به جایگاه ویژه نماز در حکومت الهى ره مى نماید، این است که حضرت على ـ علیه السلام ـ با تأکید فرمود:
«نماز نفس ملّت و دین است.» از این سخن در مى یابیم که اگر در جامعه اى فرهنگ نماز به شیوه صحیح خود، نهادینه شود، و قرآن چنان که شایسته است اقامه گردد، آن جامعه، ملیّت و آیین هویّت اصلى خودش را هرگز از دست نخواهد داد و در مقابل سیل تهاجم فرهنگى غرق نمى شود.
اهمیت نماز اوّل وقت
«صَلِّ الصَّلوة لِوَقْتِها الموَقَّتِ لَها و لاتُعَجِّل وَقتها لِفراغٍ و لاتؤَخِّرها عَن وقتها لإشتغالٍ.» [10] «نماز را در وقت معین آن به جاى آر و به دلیل اینکه بى کارى پیش از وقت آن را به جا نیاور و به بهانه کار داشتن آن را به تأخیر مینداز.» از آنجایى که نمازهاى یومیّه، بلکه تمامى فرایض الهى، اوقات معیّن و مشخّصى دارند، نمازگزار با رعایت اوقات نماز، رفته رفته با انضباط و وقت شناس مى شود و در واقع، نماز «تمرین وقت شناسى» است. استاد شهید حضرت آیة اللّه مرتضى مطهّرى ـ رضوان اللّه علیه ـ مى نویسد:
«مسئله مهم دیگرى که در باب نماز مورد توجّه واقع شده، دقّت زیاد نسبت به مسأله وقت است، به طورى که دقیقا روى دقیقه و ثانیه آن حساب مى شود.» [11] مسائل تربیتى باید تحت انضباط و شرایط معیّن قرار گیرد تا عدّه اى آن را به فراموشى نسپارند و بهانه اى براى ترک کردن آن نداشته باشند. در حقیقت نماز یک کلاس انسان سازى است.
درباره فضیلت اقامه نماز در وقت مقرّر و عقوبت تأخیر انداختن آن از وقت، در روایات بسیارى سخن رفته است. به عنوان نمونه نوشته اند که حضرت رضا ـ علیه السلام ـ براى استقبال از خویشاوندان خود از خانه و شهر خارج شد، در بین راه وقت نماز فرا رسید، حضرت به کنارى رفته و ایستاد و به یکى از همراهان خود فرمود: اذان بگو تا نماز بگزاریم! آن فرد عرض کرد: ما در انتظار میهمانان خود هستیم و نماز را بعد خواهیم خواند. حضرت فرمود: «خدایت بیامرزد، هیچ گاه بدون عذر، نمازت را از اوّل وقت به تأخیر مینداز و همیشه نماز را در اوّل وقتِ آن به جاى آور!». سپس به نماز ایستادند. [12] درباره اوقات شرعى نمازهاى یومیّه، امام على ـ علیه السلام ـ طى نامه اى که به یکى از حاکمان شهرها نوشته، فرموده است:
«امّا بَعْدُ فَصلّوا بالنّاسِ الظُّهرَ حتّى تفى ءَ الشَّمسُ مَرْبِض العَنْز؛ وَ صَلّوا بِهِمُ العَصْرَ وَ الشَّمسُ بیضاءُ حَیَّةٌ فى عُضوٍ مِنَ النَّهار حینَ یُسَارُ فیها فَرْسَخانِ وَ صَلّوا بِهِمُ المَغْربَ حینَ یُفْطِرُ الصّائمُ وَ یَدْفَعُ الحاجُّ إلى مِنى وَ صلّوا بِهِمُ العِشآءَ حینَ یتوارَى الشَّفَقُ إلى ثُلُثِ اللّیل، و صَلّوا بِهِمُ الغداةَ و الرَّجُلُ یَعْرِفُ وَجْهَ صاحبِه.» [13] «نماز ظهر را به جماعت هنگامى به پا دارید که سایه آفتاب به اندازه دیوار خوابگاه بزى برگردد و نماز عصر را با آنان هنگامى بخوانید که خورشید در پاره اى از روز روشن و درخشان بوده و مى توان تا هنگام مغرب، پیاده دو فرسخ راه را پیمود و نماز مغرب را با آنها هنگامى به جا آورید که روزه دار افطار مى کند و حاجى به منى روانه مى شود و نماز عشا را با آنها زمانى بخوانید که ثلثى از شب گذشته و سرخى پنهان مى گردد و نماز صبح را با آنها هنگامى به پا دارید که شخص، چهره رفیق و همراه خود را بشناسد.» آن حضرت، پس از آنکه محمّد بن ابى بکر را براى فرماندارى مصر انتخاب نمود، دستورالعملى درباره نماز اوّل وقت نوشت و به وى ابلاغ فرمود:
«صَلِّ الصَّلوة لِوَقْتِها، المُوَقَّت لها و ... و اعْلَمْ أنّ کُلّ شى ءٍ مِنْ عملک تَبعٌ لِصَلاتِک.» [14] نماز را در وقت اختصاصى خودش بخوان (اوّل وقت) و چون بیکار شدى، در انجام نماز شتاب نکن، یا چون به کارى مشغول هستى، نماز را تأخیر مینداز و بدان که تمام اعمال تو در گرو قبولى نماز توست.» در کتابهاى روایى نیز، از على ـ علیه السلام ـ درباره اهمیّت نماز اوّل وقت و برکات آن سخنان بسیارى ذکر شده است. براى نمونه، ایشان در حدیثى از پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ نقل مى نمایند که بنده اى نیست که به اوقات نماز و طلوع و غروب خورشید اهمیتى بدهد، مگر اینکه من براى او راحتى هنگام مرگ و برطرف شدن غم و اندوه و نجات از آتش دوزخ را ضامن مى شوم. [15]
حالات على ـ علیه السلام ـ در نماز
در این نوشتار سزاوار است که به ذکر جلوه هایى از نماز، حالات معنوى و عبادت على ـ علیه السلام ـ اشاره شود که به حق باعث تنبّه و تذکّر پیروان آن بزرگوار خواهد گردید.
الف: خشوع بى مانند
امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ هنگامى که داخل نماز مى شد، همچون بنایى ثابت و استوار و بدون تحرّک بود و چه بسیار رکوع و سجودش طولانى مى شد و بدون توجه قلبى ذکر نمى گفت و بدنش از بس بى حرکت بود که گاهى مرغى بر پشت مبارک آن حضرت مى نشست، و هیچ کس به جز على بن ابى طالب ـ علیه السلام ـ و على بن الحسین ـ علیهم السلام ـ طاقت نداشتند که مانند رسول خدا ـ صلى الله علیه و آله ـ نماز بخواند. [16] روایات فراوانى درباره خشوع آن حضرت وارد شده است، از جمله امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند:
«کان علىٌ إذا قام إلى الصّلاةِ، فقال: و جَّهْتُ وَجْهِىَ لِلّذى فَطَرَ السّموات و الأرض و تَغَیُّرُ لو نِهِ یُعْرف ذلک فى وجهه.» [17] «هر گاه على به نماز برمى خاست، مى گفت: روى خود را به سوى کسى کردم که آسمانها و زمین را آفرید، و رنگش تغییر مى کرد به طورى که در چهره اش پیدا بود.» در تفسیر قشیرى آمده است:
«على ـ علیه السلام ـ چون وقت نماز مى شد، رنگش تغییر مى کرد و به خود مى لرزید، به آن حضرت عرض مى شد، شما را چه شده است؟ مى فرمود: هنگام اداى نماز، یعنى امانتى بزرگ رسیده است که خداى تعالى آن را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کرد و آنها از پذیرش آن ابا کردند و انسان آن را به عهده گرفت و من با این ضعف و ناتوانى ام، نمى دانم آیا از عهده برداشتن این بار به خوبى بر مى آیم یا نه.» [18]
ب: حضور قلب
ابتدا باید توجه نمود که این حالت در نماز یک امر باطنى است که معمولاً درک آن براى شخص دیگر بسیار مشکل و حتّى غیر ممکن است. فقط خداى عزّوجل از باطن و ضمیر نمازگزار آگاه است.
از این رو پى بردن به وجود این حقیقت در شخص نمازگزار بسیار کار مشکلى است. آنچه در منابع مذهبى درباره حالات حضرت على ـ علیه السلام ـ در نماز نقل شده که مجموعا حاکى از حضور قلب بالاى وى در نماز مى باشد، فراوان است که در اینجا به ذکر چند نمونه بسنده مى کنیم.
نخستین کسى که پس از پیامبر گرامى اسلام به اداى نماز افتخار یافت و مدال معنوى این عبادت استوار اسلامى را به گردن آویخت، على ـ علیه السلام ـ بود.
1ـ بیرون آوردن تیر از پاى آن حضرت
در جنگ صفّین تیر از پاى حضرت بیرون کشیدند، در حالى که مشغول خواندن نماز بود و حضرت درد را احساس نکرد، و قبل از نماز نیز امکان عمل جرّاحى نبود و سوگند یاد کرد که اصلاً متوجه آن نشده است. [19]
2ـ تغییر رنگ سیماى حضرت در نماز
ابن شهر آشوب از تفسیر قشیرى روایت نموده: هنگامى که وقت نماز مى شد، رنگ امام ـ علیه السلام ـ تغییر مى کرد و حالت تزلزل و اضطراب به او دست مى داد، کسى پرسید: براى چه این حالت به شما دست داد؟ فرمود:
«جاءَ وقتُ أمانَةٍ عَرضَهَا الله تعالى على السَّموات و الارض و الجبال فأبین أنْ یَحْمِلْنَها و حملها الانسان [20] فى ضعفى فلا أدرى أُحْسِنَ اذا ما حَمَلتُ أم لا؟.» [21] «وقت اداى امانتى که خدا تعالى آن را به زمین و آسمان و کوهها عرضه داشت و از پذیرش آن سرباز زدند فرا رسیده است و من با این ضعفم نمى دانم که آیا مى توانم به خوبى اداى امانت کنم یا نه.»
3ـ پاداش الهى بر حضور قلب در نماز
در تفسیر وکیع و سدى و عطا از ابن عباس روایت شده که: دو ناقه (شتر ماده) بزرگ و چاق براى رسول خدا ـ صلى الله علیه و آله ـ هدیه آوردند، حضرت به اصحاب فرمود:
«هل فیکم أحدٌ یُصلى رکعتین بقیامهما و رکوعهما و سجودهما و وضوئهما و خُشوعهما لا یهتمَّ فیهما مِنْ أمر الدّنیا بشى ءٍ و لا یُحدّثُ قَلْبَهُ بفکر الدّنیا؟ أُهدى إلیه إحدى هاتین النّاقتین.» «آیا در میان شما کسى هست که دو رکعت نماز با قیام و رکوع و سجود و وضو و خشوع بخواند و در این دو رکعت نماز به امور دنیا فکر نکند و با قلب و دلش نجواى دنیا نکند؟ اگر چنین نمازى را کسى به جا بیاورد، یکى از این دو ناقة را به او هدیه خواهم کرد.» سه بار جمله فوق را تکرار کرد و هیچ یک از اصحاب جواب نداد. على ـ علیه السلام ـ برخاست و عرضه داشت:
«أنا یا رسول اللّه، أصَلّى رکعتین، أُکَبِّرُ تکبیرة الإحرام وَ إلى أنْ اُسَلِّمَ منها لا أُحَدِّثُ نفسى بشى ءٍ مِن أمر الدّنیا.» «اى رسول خدا، من دو رکعت نماز مى گزارم، از تکبیرة الاحرام تا سلام آن را به جا مى آورم، در حالى که به دلم چیزى از امور دنیا را خطور ندهم.» رسول خدا فرمود: «یا على، صَلِّ، صلّى اللّه علیک»؛ «اى على نماز را بجا بیاور که صلوات خدا بر تو باد.» امیر مؤمنان على ـ علیه السلام ـ تکبیر گفت و نماز را آغاز کرد، همین که سلام داد، جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت:
«یا محمّد! إنّ اللّه یُقْرئُکَ السَّلام و یقولُ لک أعطِه احدى النّاقتین.» «اى محمّد! خداوند سلامت مى رساند و مى فرماید: یکى از دو ناقه را به على عطا کن.» پیامبر خدا که به قدرت حق و علم غیب از ضمیر على آگاه شده بود، به جبرئیل فرمود:
«إنّى شارطتُهُ أن یُصلّى رکعتین لا یُحَدِّثُ فیهما بشى ءٍ مِنَ الدّنیا، أعطیه إحدى النّاقتین أن صلاهما وَ أنّه جَلَسَ فى التّشهد فتفکّر فى نفسهِ اَیّهما یأخُذ.» «من با على شرط کرده بودم که در طول دو رکعت نماز به امور دنیا فکر نکند تا یکى از دو ناقه را به او ببخشم. در حالى که على در تشهّد نمازش فکر مى کرد که کدامیک از دو ناقه را بگیرد!» جبرئیل عرضه داشت:
«یا محمّد! إنَّ اللّه یَقرئُکَ السّلام و یقول بک: تفکَّرَ اَیّهُما یأخُذُها أسمنهما و أعظمهما فیسخرها و یَتَصَدَّقُ بِها لِوَجهِ اللّه، فکانَ تفکّرُهُ للّه عَزّوجل لا لنفسه و لا للدُّنْیا؛ ... .» [22] «اى محمّد! خدایت تو را سلام مى رساند و مى گوید: درست است ولیکن على مى اندیشید که کدام یک از دو ناقه فربه تر و بزرگ تر است تا آن را در راه خدا قربانى نماید و به مردم صدقه دهد، پس تفکر او هم براى خدابوده، نه براى خود و نه براى دنیا.»
گناه زدایى نماز
«وَ اِنَّها لَتَحُتُّ الذّنوبَ حَتَّ الوَرَق.» [23] «نماز، گناهان را مانند ریزش برگ درختان فرو مى ریزد.» نظر به اینکه انسان داراى دو جنبه جسم و روح است، شکى نیست همان طورى که جسم گاهى بر اثر آلودگى نیاز به نظافت و تمیزى دارد، روح و روان نیز بر اثر گناهان و خطاها آلوده و مکدر شده و نیاز به شست و شو و رفع کدورت دارد.
نماز، دعوتنامه حق براى حضور یافتن خلق در یک ضیافت معنوى است؛ ضیافتى که لحظه لحظه آن عروج و نزدیکى به یگانه اى مهربان است.
از نگاه امام على ـ علیه السلام ـ نماز از مؤثرترین عوامل وارستگیها و شست و شوى گناهان و دفع پلیدیهاى روحى است؛ زیرا خواه ناخواه نماز، انسان را به توبه و اصلاح گذشته دعوت مى کند. خداوند متعال نیز در قرآن کریم حسنات را عامل از بین رفتن سیّئات معرفى مى کند و نماز یکى از مهم ترین و برترین حسنات است: «اَقم الصَّلوة طَرَفى النّهارِ و زُلَفا مِنَ اللیل، إنَّ الحسنات یُذهِبنَ السَّیئاتِ» [24] از دیدگاه امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ در نهج البلاغه، نماز عامل وارستگى و دورى از گناه و زوال آثار زشت آن است. حضرت در تعبیر زیبایى مى فرماید:
«نماز، گناهان را از گناهکار مى گشاید چنانکه بند از کسى بگشانید.» [25]
• چنان که برگ ریزد از درختان نماز آن گونه مى ریزد گناهان
• نماز آن گونه مى ریزد گناهان نماز آن گونه مى ریزد گناهان
از نگاه فرهنگى نیز ارزش و اهمیت نماز از آنجا مشخص مى شود که بدین وسیله انسان به شخصیت اجتماعى مورد قبول و شایسته اى مى رسد و از لحاظ معنوى مورد ستایش قرار مى گیرد؛ زیرا نماز همه آنچه را که همانند بندى به دست و پاى فرد پیچیده و مانع رشد شخصیت اسلامى اش مى شود، مى گشاید و برطرف مى نماید.
همچنین نماز در کلام مولا على ـ علیه السلام ـ به نقل از پیامبر گرامى اسلام ـ صلى الله علیه و آله ـ به چشمه آب گرمى تشبیه شده که فرد مؤمن در شبانه روز پنج نوبت خود را در آن شست و شو مى دهد، به طورى که چرکى بر بدن او نمى ماند. [26]
• به هنگام گنه شستن، تو آن دریاى بَس ژرفى بشر را خوش ترین حرفى، به کوثر بهترین ظرفى
• بشر را خوش ترین حرفى، به کوثر بهترین ظرفى بشر را خوش ترین حرفى، به کوثر بهترین ظرفى
در حکمتهاى نهج البلاغه نیز درباره تأثیر و نقش نماز و شست و شوى گناهان و امیدوارى نسبت به فضل و رحمت الهى آمده است:
«ما أهمّنى ذنبٌ أمْهِلْتُ بَعْدَهُ حتّى أصَلّى رکعتین و أسأل الله العافیة.» «اندوهگینم نکرد گناهى که در پى آن مهلت یافتم دو رکعت نماز گزارم و از خدا اصلاح حال خود را بخواهم.» [27] ابن میثم در شرح این جمله نوشته است: «علت اینکه انسان نباید پس از خواندن دو رکعت نماز، نسبت به گناهان اندوهگین باشد، این است که نماز پوشاننده گناهان است». [28] نماز عبادتى سراسر لذت است که الگوى مجسم و منورى چون على ـ علیه السلام ـ دارد.
علامه فرزانه، آیت اللّه حسن زاده آملى ـ حفظه الله ـ علاوه بر اینکه علت مذکور را تأکید مى نماید، وجه دیگرى را نیز بیان مى کند و آن عبارت است از: امکان توبه از گناه، بازنده ماندن هر چند به مقدار خواندن دو رکعت نماز. [29]
نماز، بزرگ ترین روزنه امید
نقل شده است که روزى على ـ علیه السلام ـ رو به مردم کرد و فرمود: به نظر شما امید بخش ترین آیه قرآن کدام است؟ بعضى گفتند:
آیه «إنَّ اللّه لا یَغْفِرُ أنْ یُشرَکَ به ویَغْفِرُ ما دونَ ذلک لِمَنْ یشاء» [30] «خداوند هرگز شرک را نمى بخشد و پایین تر از آن را براى هر کس که بخواهد مى بخشد».
امام على ـ علیه السلام ـ فرمود: خوب است، ولى آنچه من مى خواهم این نیست. بعضى گفتند:
«وَ مَنْ یعمَلْ سوأً أوْ یَظلِم نَفسَهُ ثُمَّ یَسْتَغفِراللّه یَجِدِاللّه غفورا رحیما» [31] «هر کس عمل زشتى انجام دهد یا بر خویشتن ستم کند و سپس از خدا آمرزش بخواهد، خدا را غفور و رحیم خواهد یافت.» امام فرمود: خوب است، ولى آنچه مى خواهم این نیست.
بعضى گفتند:
آیه «قُل یا عِبادى الذینَ أسرفوا على أنْفُسهم لا تقنطوا مِنْ رحمةِ اللّه» [32] «اى بندگان من که بر خویشتن اسراف کرده اید از رحمت خدا مأیوس نشوید.» بعضى گفتند:
آیه «وَ الّذین إذا فَعَلوا فاحشةً أو ظَلَموا أنْفُسَهم ذَکَروا الله فاسْتَغفروا لِذنوبِهم وَ مَنْ یَغفرُ الذّنوبَ إلا اللّهُ» [33] «پرهیزکاران کسانى هستند که هنگامى که کار زشتى انجام مى دهند یا به خود ستم مى کنند، به یاد خدا مى افتند و از گناهان خویش آمرزش مى طلبند و چه کسى است جز خدا که گناهان را بیامرزد.» باز امام فرمود: خوب است، ولى آنچه مى خواهم این نیست.
در این هنگام مردم از هر طرف به سوى امام متوجه شدند و همهمه کردند. امام فرمود: چه خبر است؟ عرض کردند: به خدا سوگند ما آیه دیگرى در این زمینه سراغ نداریم. امام فرمود: از حبیب خودم رسول خدا شنیدم که فرمود: امید بخش ترین آیه قرآن این است:
«وَ اَقِم الصّلوةَ طَرَفى النّهارِ و زُلَفا مِنَ اللّیل، إنَّ الحسنات یُذهِبنَ السَّیئاتِ ذلک ذکرى للذّاکرین» [34] «و نماز را در دو طرف روز به پا دارید و نیز در ساعات اوایل شب، که البته خوبیها، بدیها را از بین مى برد، این یادآورى است براى اهل ذکر.» چه امیدى از این بهتر که هر گاه پاى انسان بلغزد یا هوى و هوس بر او چیره گردد و بدون این که عمد و اصرارى داشته باشد پایش به گناه کشیده شود، در پیشگاه حضرت الوهیّت به راز و نیاز برخیزد و احساس شرمسارى به او دست دهد، که در این حالت گناه او بخشوده مى شود و ظلمت و تاریکى از قلب او رخت بر مى بندد.
آرى گناه و انحراف، دل را تیره و بصیرت را ضعیف مى سازد و پرده هاى غفلت و بى خبرى بر جان سایه مى افکند و نماز که یاد خدا و احیاى فطرت الهى است، نور و روشنى مى آورد و با امواج معنوى تطهیر کننده خود آثار گذشته را مى زداید و محو مى نماید.
نتیجه
لحظه ها چون برق و باد مى گذرند! در گذار این لحظه ها، وظیفه آدمى است که توشه اى معنوى براى خود ذخیره نماید و خود را براى سفرى دراز مهیّا سازد و از پرتگاههاى هبوط دهنده سیّئات اخلاقى رهایى یافته، به منزلگاههاى صعود دهنده حسنات اخلاقى برسد. بهترین مرافق و مساعد این مسافرت طولانى، تقوى و عمل صالح است و در این میان بنیادى ترین وسیله اى که باعث تقویت ایمان انسان و رابطه قلبى او با خدا مى شود و وى را به حقیقت تقوى مى رساند، نماز است.
نماز، دعوتنامه حق براى حضور یافتن خلق در یک ضیافت معنوى است؛ ضیافتى که لحظه لحظه آن عروج و نزدیکى به یگانه اى مهربان است. نماز عبادتى سراسر لذّت است که الگوى مجسّم و منوّرى چون على ـ علیه السلام ـ دارد. آن على که پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله و سلم ـ درباره اش مى فرمود:
«هر کس بخواهد علم آدم، تقواى نوح، بردبارى ابراهیم، هیبت موسى و عبادت عیسى را ببیند به على ـ علیه السلام ـ بنگرد.» [35] آرى! نماز در جلوه گاه و منظَرِ مولاى موحدان، صاحب صورتى زیبا و باطنى نظیف است و این خود نشانه اى مهم بر اهمیت این فریضه الهى در تمام دورانهاى زندگىِ انسان است. با مشاهده دقیق حالات امام على ـ علیه السلام ـ در نماز مى توان به راهبردهاى مهم تر و مؤثرترى در قرب الهى دست یافت.
________________________________________
[1] . سوره مریم (19) آیه 31.
[2] . زاد المعاد فى هدى خیر العباد، ج 1، باب الصلاة: نور چشم من در نماز است.
[3] . فروع کافى، ج 3، ص 256؛ نهج البلاغه، حکمت 136.
[4] . سوره عنکبوت (29) آیه 45: نماز (انسان را) از زشتیها و گناه باز مى دارد و یاد خدا بزرگ تر است ...
[5] . فروع کافى، ج 3، ص 268.
[6] . نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 131، ص 407.
[7] . الغدیر، ج 3، ص 222.
[8] . نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 110.
[9] . بحارالانوار: ملامحمدباقر مجلسى، ج 82، ص 202.
[10] . نهج البلاغه، نامه 27.
[11] . تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضى مطهّرى، ص 192.
[12] . بحار الانوار، محمدباقر مجلسى، ج 83، ص 21.
[13] . نهج البلاغه، صبحى صالح، نامه 52.
[14] . نهج البلاغه، نامه 27.
[15] . بحارالانوار، ج 80، ص 9 (کتاب الصلاة، باب الحثّ على المحافظة على الصلوات).
[16] . میزان الحکمة، ج 5، ص 382.
[17] . فلاح السّائل، ص 101.
[18] . بحار الانوار، ج 41، ص 17، حدیث 10.
[19] . منهاج البراعة، خویى، ج 8، ص 152.
[20] . اقتباس از آیه 72 سوره احزاب.
[21] . مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 124؛ بحار الانوار، ج 41، ص 17.
[22] . مناقب، ج 2، ص 20.
[23] . نهج البلاغه، خطبه 199.
[24] . سوره هود (11) آیه 114
[25] . نهج البلاغه، خطبه 199.
[26] . فرهنگ آفتاب، عبدالمجید معادیخواه، ص 4781.
[27] . شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 395.
[28] . همان.
[29] . شرح نهج البلاغه خویى، ج 21، ص 390
[30] . سوره نساء (4) آیه 116.
[31] . همان، آیه 110
[32] . سوره زمر (39) آیه 53.
[33] . سوره آل عمران (3) آیه 135.
[34] . سوره هود (11) آیه 114.
[35] . شرح تجرید ملا على قوشچى، باب امامت، و اربعین فخر رازى، به نقل از احمد بن حنبل و بیهقى، ص 474

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد