روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسی، اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسی، اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسی، اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسی، اختلالات رفتاری و روانی

گونه های مختلف خشونت

گونه های مختلف خشونت
اول - خشونت دفاعی
مطابق عقل سلیم، مظلومان که مورد تجاوز ظالمان قرار گرفته اند و هستی آنها در معرض نابودی قرار دارد، مجازند و حق دارند تا برای سرکوب مهاجم دست به سلاح برده و دفع شر می نمایند. چنین برداشتی از خشونت در درون ایدئولوژی لیبرالیستی نیز بدون هیچگونه تعارضی می گنجد. لذا شخصی مثل «کارل پوپر« (Karl Poper) در عین وفاداری به لیبرالیسم می نویسد:
«... نتیجه مهم این است که نباید اجازه داد تفاوت میان حمله و دفاع، محو شود بلکه برعکس باید بر این تفاوت، تاکید کنیم و از نهادهای اجتماعی که وظیفه شان تفاوت دقیق نهادن میان تجاوز و مقاومت در برابر تجاوز است، پشتیبانی کنیم».
با این تفسیر مشاهده می شود که در گفتمان ایرانی، مجادلات متعددی بوجودآمده که از عدم تفکیک فوق حتی از سوی پوپری های ایران ناشی شده است. بدین ترتیب که حامی اصل «دفاع» بعضاً به عنوان هوادار «خشونت»، معرفی و سپس طرد می گردد. متقابلاً مخالف روحیه «تجاوز» به عنوان پیرو «مدارا با دشمن» تلقی و محکوم می گردد. حال آن که در مبنا هر دو متفق القول و یکسان هستند چرا که هر دو به «مشروعیت دفاع» و «نفی تجاوز» باور دارند و به نحوی متفاوت این فرموده الهی را توصیف و تبیین می نمایند که:
«پس هر آن کس که به شما ظلمی روا داشت، چون خودش بر او هجوم برید»
لذا با تفکیک بین دو مفهوم «تجاوز» و «دفاع» می توان به دوگونه از خشونت دست یافت که یکی مشروع و دیگری غیر مشروع است.
دوم - مجازات قانونی
اعمال قانون در بسیاری از موارد، محتاج شدت عمل هایی است که اگر از آن غفلت شود، اقتدار و سامان سیاسی متزلزل می گردد. بنابراین مجازاتهای قانونی را باید از مصادیق خشونت ورزی ندانسته و در رد یا اثبات آن، دخیل ندانیم. از این منظر نیز پیروان قانون با یکدیگر تفاوتی ندارند، چرا که تمامی آنها بر «قانون محوری» و ضرورت اجرای آن تأکید دارند. بنابراین اگر مجازاتی به ظاهر خشن هم به نظر برسد، از آنجا به مثابه قانون، مورد تایید شهروندان نیز هست، دیگر خشونت به حساب نمی آید. بدین ترتیب ایراد شبهه در احکام الهی و قوانین کیفری به عنوان مصادیق خشونت، بحث مفصلی در مجادلات جاری روزنامه های ایران بوده که با توضیح فوق، اصل ضرورت آن محل تأمل است.
سوم - رفتارهای اجباری
علی رغم طرد پاره ای مصادیق خشونت، افراد، گروهها و حتی تمدن ها در وضعیت هایی قرار می گیرند که مجبور به رفتار خشونت آمیز می گردند. سیدحسین نصر در مواجهه غرب با اسلام می نویسد:
«در وضعیتی به سر می بریم که غرب متجدد سعی می کند دید خود را درباره امور، به رغم تحول دائم آن به دیگران تحمیل کند... بنابراین در چنین شرایطی برای اسلام در مواجهه با چیزی که [به طور غیرمستقیم] هستیش را تهدید می کند، چاره ای جز عدم مدارا باقی نمی ماند.»
بدیهی است که چنین رفتاری را به هیچ وجه نمی توان منفی ارزیابی کرد، حال آنکه هواداران «نفی مطلق خشونت»، نمی توانند مطلب بالا را درک کرده و در چارچوب اصول ارزشی خود توجیه نمایند.
چهارم - اعمال نمادین
ادیان، مکاتب و ایدئولوژیهای گوناگون، نهادهای خاص خود را دارند که درک ماهیت آنها برای کسانی میسر است که در درون آن مکتب به صورت وفادارانه، قرار دارند. در حوزه مطالعات «اسطوره شناسی» از این رفتارها به «خشونت مقدس» تعبیر می شود که اگر چه ناظر بیرونی نمی تواند توجیهی برای آن بیابد ولی بازیگران صمیمانه آن را پذیرفته و گردن می نهند.
«رنه ژیدار» از محققان شهیر حوزه اسطوره شناسی دینی باتوجه به مراسم قربانی می گوید:
«این همان چیزی است که ما آن را خشونت مقدسی که از خود قربانی ایجاد می شود، نامیدیم.»
عدم توجه به مرز دقیق بالا، منجر به بروز اختلاف نظرهایی شده که از بن، نادرست بوده و به عدم درک صحیح از پدیده خشونت باز می گردد. اگر چه توقع می رفت که تحلیلگران ایرانی به علت حضور و زندگی در فرهنگ ایرانی - اسلامی کمتر دچار این آفت تحلیلی بشوند، با این حال کم و بیش شاهد ارایه نقطه نظراتی می باشیم که بیگانه با روح حاکم بر بینش ایرانی است. به عنوان مثال طرح مسایلی از قبیل جزمیت باوری، گفتمان حق و باطل، رسالت موهوم و... که برگرفته از چارچوب های اسطوره ای دیگران و انتقال آن به حوزه فرهنگ اسلامی - ایرانی است، بدون دقت لازم و غیرموجه است.
مواردی از این قبیل، محققان ما را متوجه می سازد تا از صدور حکم کلی درباره پدیده های اجتماعی پرهیز نموده، به تحلیل اجزأ و گونه های آن بپردازد. متاسفانه در رویکرد علمی حاضر مرزهای مشروع و نامشروع اعمال قدرت - چنانکه پائول گیلبرت بیان داشته - که جواز یا عدم جواز استفاده از خشونت را برای ما معین می سازد، چندان مد نظر نبوده و لذا نوعی یکسویه نگری مرکب در طرح مساله، توصیف، تحلیل و ارزیابی آن حاکم گردیده که ضرورت دارد با توجه به سری الگوهای تحلیلی که از اتقان بیشتری برخوردارند، در مرحله نخست، تعدیل و به تدریج، اصلاح گردند. تا زمانی که یکسویه نگری بر حوزه تحلیل علمی جامعه ما حاکم باشد، نمی توان توقع تولید آثاری را داشت که از حد تعلقات جناحی، گروهی و یا فردی فراتر رفته و جنبه عام یابند.
د - حاکمیت گرایشات سیاسی و حزبی
خشونت اگر چه پدیده ای اجتماعی - سیاسی است که به طور مشخص با قدرت و نحوه اعمال آن پیوند دارد، با اینحال در مقام تحلیل وارزیابی آن باید تا حد امکان از «سیاسی کردن» موضوع پرهیز نمود. ورود اغراض جناحی و حزبی، روند تحلیل را به بی راهه برده و از این موضوع علمی، ابزاری برای تحصیل منافع حزبی و گروهی، می سازد. این نقیصه در تعداد قابل توجهی از مقالات مندرج در نشریات و روزنامه های ایران، آشکارا آمده است، به گونه ای که عده ای از هر طرف، صاحب دیدگاه مقابل را به دشمن نظام، دارای اغراض فاسد، بی دین، متعصب، ریاکار و... طیف متنوعی از اوصاف ناشایست دیگر متهم می نمایند که اصولاً به تحلیل اصل پدیده ربطی ندارد. سیاسی دیدن موضوع و تلاش برای تضعیف جایگاه اجتماعی و سیاسی طرف مقابل به منظور پیروزی بر رقیب و حاکم ساختن فکر و اندیشه خود، اگر چه از نظر سیاسی ثمربخش می باشد ولیکن از حیث علمی کاملاً مردود بوده و اندیشه گران ما باید کم کم به آن سو بروند که با طرح ایده های قوی و متین سایرین را جذب خود نمایند و نه اینکه به لطایف الحلیل گوناگون خود را تحمیل کنند.
براین اساس، برجسته نمودن بخشی از یک پدیده و ترویج آن، مثلاً پررنگ نمودن مسئله قتلهای زنجیره ای، یا تاکید بیش از حد بر روی نقش احتمالی برخی از افراد در بروز رفتارهای خشونت بار و یا جریان سازی برای خشونت و القای نگرشی جانبدارانه در میان توده مردم، با اخلاق علمی سازگاری ندارد. اگر چه انجام پروژه های علمی ای که سعی در اطلاع رسانی تخصصی دارند و با گردآوری دیدگاههای مختلف در موضوعی خاص - مانند بحث از خشونت یا حوادث خشونت بار - به محققان کمک می کنند تا بهتر بتوانند به تحلیل بپردازند، مشمول این حکم نشده و اساساً آثار مثبتی ارزیابی می گردند.
ضعف نگرش استراتژیک
متون علمی، افزون بر ملاحظات نظری که اشاره شد، باید معرف دغدغه ذهنی نویسندگان آن در حل مسایل جامعه باشد و این نقیصه ای است که در بسیاری از اظهار نظرها مشاهده می گردد. در حقیقت، بسیاری از مجادلات علمی که طی سال 78 در جراید و کتب مختلف رایج بوده، معطوف به جنبه ای از حیات سیاسی ارزیابی می گردد که بیشتر منافع جناحی را تحصیل می نمایند. تا حل مشکل جامعه.
پژوهش های اجتماعی موفق، آنهایی هستند که در نهایت با تاکید بر یافته های نظری و پیمایشی به ارایه راهکار عملی برای نظام و مردم بپردازند. با مراجعه به کتب و مقالات موجود معلوم می گردد که بجز در مواردی اندک، مابقی آثار صرفاً بر رد دیدگاه مقابل استوار است و در پاسخ به این سوال اصلی که چگونه می توان به اهداف عالی مذکور دست یافت، مطلبی بیان نشده است. در معدود مواردی که این منش دنبال شده، مباحث راهبردی به شکل مختصر و کلی برگزار گردیده که ارزش عملیاتی آنها بسیار کم است. واقع امر، آن است که مقوله خشونت همچون بسیاری از مفاهیم بنیادین دیگر، در جامعه ما به مثابه عرصه ای برای نزاع دیدگاه های سیاسی و حزبی معارض درآمد، آوردگاههایی که هدف اصلی از آن تضعیف جناح مقابل با تمسک به ابزارهای علمی بود. لذا نتیجه ای هم که حاصل آمد، تا حدودی در همین چارچوب قرار دارد و ملاحظه می گردد که از مشکل جامعه، گرهی گشوده نمی گردد. جریان سالم مباحث علمی به گونه ای است که معمولاً در میان خواص و برمبنای ارایه استدلال، به پیش می رود حال آن که مسایل روز سیاسی به یکباره در سطح جامعه، گسترش یافته و عوام و خواص را یکجا در بر می گیرد. (نگاه کنید به نشریات عمومی طی سال گذشته وانبوه مطالب غیرتخصصی ای که در مدح و یا ذم خشونت آمده است).
در چنین فضایی از آنجا که قوت استدلال رنگ می بازد، معمولاً راه حل اتمام مباحث در درون قدرت سیاسی جستجو می گردد و تا آن زمان، جناح های سیاسی سعی می کنند با همراه ساختن افکار عمومی، حداکثر بهره برداری سیاسی را بنمایند. نتیجه آن که جریان تضارب آرای علمی باید به بستر اصلی خود که در خارج از منازعات سیاسی قرار دارد، برگردد و در نهایت با ارایه راهکارهای علمی برپایه مستندترین و قوی ترین دیدگاهها، منتهی شود. نتیجه ای که متاسفانه در مجموع مقالات تحریر شده در بحث خشونت، سراغی از آن نمی توان گرفت.
نتیجه
سنت برخورد علمی و جد ی با پدیده های اجتماعی در جامعه ما دارای پیشینه تاریخی کمی می باشد و از این حیث، نگرش فوق، هنوز جامعیت و استحکام لازم را به دست نیاورده است. برای نیل به چنین هدف ارزشمندی لازم است تا به بررسی انتقادی و تحلیل های پیشین بپردازیم و از این طریق ضمن آشنایی با نواقص موجود، راه حل هایی را برای پرهیز از آنها در پژوهش های بعدی بیابیم. آسیب شناسی متون منتشره در موضوع خشونت، با این هدف اصلی شروع شده و مولف بر آن است که از کاستی های آشکار متون علمی اطلاع حاصل نماید. با مراجعه به حجم قابل توجه مقالات و کتب منتشره درباره خشونت طی سال 1378، معلوم می شود که نگرش علمی ما متاسفانه به چند آفت عمده دچار است که عبارتند از:
-1 ساده انگاری که به انکار پیچیدگی های مفهومی موضوعات، منجر می شود.
-2 سطحی نگری که تحلیل را متوجه لایه بیرونی واقعیت های اجتماعی نموده و مؤ لف را از لایه های زیرین واقعیات، غافل می سازد.
-3 یکسویه نگری که در مقام طرح و بررسی، توصیف و ارزیابی خود رانشان داده و در نهایت نتایج پژوهشی را به انحراف می کشاند.
-4 حاکمیت بینش سیاسی که صاحبان فکر و اندیشه را وامی دارد در ورای ملاحظات علمی به تحلیل پرداخته و صرفاً متوجه علایق حزبی و گروهی باشند. سیاسی شدن فضای پژوهشی، آفت بزرگی است که منجر به ضعف مبانی استدلالی و پررنگ شدن منافع و ملاحظات جناحی گردیده است.
-5 ضعف نگرش استراتژیک نیز مباحث را به حوزه های صرفاً نظری یا نقد و بررسی دیدگاههای غربی رهنمون شده است. این آفت کارایی و صبغه کاربردی بودن مباحث را کاهش داده به گونه ای که در نهایت هیچ استراتژی مشخص و قابل اجرایی برای کشور از این گفتگوها حاصل نمی آید.
براساس فهرست فوق، گفتمان علمی «خشونت» در جامعه ما اساساً دچار ضعف و سستی می باشد و نیازمند تقویت در آثار بعدی، که امید می رود کم کم جبران گردد. افزون بر آن، تحلیلگران داخلی باید با اصلاح روش های پژوهشی خود، زمینه مساعد را برای تحلیل موضوعات مهم دیگری که فراسوی جامعه ما قرار دارد، آماده سازند. تنها در این صورت است که می توانیم توقع تحلیل دقیق و ثمربخش گفتمان علمی در جامعه را داشته باشیم و در غیر آن، همچنان حوزه نظر و عمل از یکدیگر متمایز بوده و منطق خاص خود را خواهند داشت.
پی نوشتها :
-1 محمد غزالی، شک و شناخت، آئینه وند، تهران، امیر کبیر، 1362، ص33.
-2 بهره برداریهای جانبدارانه از اصل مدارا در گستره بین المللی مورد توجه و تحلیل بسیاری از پژوهشگران قرار گرفته است که نقطه محوری آنها بیان این واقعیت می باشد که: خشونت در روابط بین الملل زاییده کاربرد نامناسب اصل مدارا از سوی پاره ای از قدرتهای مطرح بوده است.
Geoffrey Kemp, U.S. support of Terrorism is Nscessary , in: David L. Bender and Brouno leone (Edis) , 689 , pp. 331 - 6 Henry s. Commager , Bouth Superpowers Encourage1Terrorism , Green haven press , .7 - 175Terrorism , in: Terrorism, op. cit, pp,
-3 به نقل از «ناصر فکونی، خشونت سیاسی: نظریات و مباحث، اشکال، راهکارها، تهران، قطره، 1378، ص1.
-4 سید حسین نصر، «مبادی مابعدالطبیعی و تلقی اسلامی در مقوله مدارا و عدم مدارا، هومن پناهنده کیان، ش 45، ص 44.
-5 آمار دقیقی در این موضوع به دست نیامده اما با مراجعه به دو منبع زیر می توان به رقم 350 متن پژوهشی تقریباً مستقل درباب خشونت، رسید:- محمد علی زکریایی، گفتمان تئوریزه کردن خشونت، تهران، جامعه ایرانیان، 1379.
- فاضل فیضی، «ماخذشناسی خشونت»، فصلنامه مطالعات راهبردی، (پاییز و زمستان) 1378، شماره 6/5، صص -370 345.
9-110 - Edward Carins, Children and poltical Violence , Blackwekk , 6991, pp. 6
-7 تدرابرتگر، چرا انسانها شورش می کنند، علی مرشدی زاد، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1377، ص24.
-8 عبدالکریم سروش، «دیانت، مدارا و مدنیت» (گفتگو)، کیان، ش 44، ص 20.
-9 در این باره نگاه کنید به مجموعه گفتارهایی که در موضوع خشونت در اثر زیر گردآوری شده اند: - گفتمان تئوریه کردن خشونت، پیشین.
-10 بحث از مفهوم خشونت و اعمال نظر علمی در تعریف، از جمله ویژگی های برجسته آثار پژوهشی غربی در این زمینه است که نمونه آن را می توان در اثر زیر ملاحظه نمود:
اصغر افتخاری (گردآورنده و مترجم)، جامعه و خشونت (مجموعه مقالاتی در شناخت ابعاد اجتماعی و سیاسی خشونت)، تهران، سفیر، 1379.
-11 محمد رضانیکفر، خشونت، حقوق بشر، جامعه مدنی، تهران، طرح نو، 1378.
-12 به نقل از: کارل پوپر، جامعه باز و دشمنان آن، عزت الله فولادوند، تهران، خوارزمی، 1366، ج 2، ص 667.
-13 رک. دانیل لینتل، تبیین در علوم اجتماعی: درآمدی برفلسفه علم الاجتماع، عبدالکریم سروش، تهران، صراط، 1373.
-14 اکثر تعاریفی که در مقالات مختلف از خشونت شده نه ناظر بر ماهیت این مفهوم بل صرفاً با توجه به مصداقی از آن است که اساساً صلاحیت قرار گرفتن در موضع «تعریف» را ندارند. دراین باره فک:
- تئوریزه کردن گفتمان خشونت،، پیشین، بویژه صفحات، 230، 231، 233، 250، 280، 300.
-15 به نقل از: جامعه باز و دشمنان آن، پیشین، ص 667.
-16 درباب پیچیدگی و؟؟؟ تئوریک خشونت رک.
- چرا انسانها شورش می کنند، پیشین. (در این اثر فرضیات متعددی درباب چرایی خشونت به بحث گذارده شده است)
- جامعه و خشونت، پیشین. (در این اثر تئوری محرومیت نسبی با تفاسیر مختلف و در خصوص کشورهای متعدد آمده است).
-17 خشونت سیاسی...، پیشین، فصول 4 و 5
-18 رامین جهانبگلو، اندیشه عدم خشونت، محمد رضا پارسایار، تهران، نی، 1378، ص 64.
-19 به عنوان مثال بحث های متعددی درباره افزایش و یا کاهش رفتارهای خشونت آمیز در ایران، قبل و بعد از دوم خرداد، صورت پذیرفته، آن هم بدون آنکه مستند آماری این موضوعات مشخص باشد و خواننده متوجه شود که اصل مدعا تا چه میزان با واقعیت تطابق دارد که در پی تحلیل و تفسیر آن برآید. در این باره به مقالات مندرج در نشریات و جراید کشور در سال 78 مراجعه نمایید که گزیده نسبتاً کاملی از آنها اثر زیر آمده است:
- گفتمان تئوریزه کردن خشونت، پیشین.
-20 نک: تدرابرت گر، خشونت سیاسی...»، در جامعه و خشونت، پیشین .
-21 نمونه ای از این گونه پژوهش ها را در مقاله زیر آورده ام:
- اصغر افتخاری، «ظرفیت طبیعی امنیت: مورد مطالعاتی قومیت و خشونت در ایران»، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره 5 و 6، صص -62 25. (در این مقاله با استناد به آمارهای موجود و شرایط طبیعی و معنوی حاکم بر قومیت ایرانی، میزان رفتارهای خشونت آمیز آنها در آینده مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.).
-22 نک: اندیشه عدم خشونت، پیشین، صص -5 60.
-23 گلستان سعدی، (تصحیح) حسین استادولی، تهران، انتشارات قدیانی، 1367، ص 49.
-24 به عنوان مثال نگاه کنید به تحلیل های زیر که میزان انطباق آنها با اصول دینی، مخدوش و غیرمعلوم است:
- جمعی از نویسندگان، نسبت دین و جامعه مدنی، تهران، موسسه نشر و تحقیقات ذکر، 1378، مقالات: «سیدمحمدعلی اباذری»، جامعه مدنی و نسبت آن با دین، صص -138 97»، «اسدالله بیات»، پیامبران نخستین طراحان جامعه مدنی، صص -157 139».
-25 خشونت، حقوق بشر، جامعه مدنی، پیشین. البته در همین مقام نیز رویکردهای مختلفی اظهار شده که حکایت از وجود نوعی قطعیت در درون گفتمان موردنظر مولف دارد. به عنوان مثال نک:
- علی پایا، نسبی گرایی معرفتی و خشونت ورزی در صحنه عمل اجتماعی «کیان، ش 47، صص -43 36.
-26 صبح امروز (روزنامه)، پنجشنبه، 21/5/78.
-27 نشاط (روزنامه)، دوشنبه، 25/5/78.
8 see: Donald, J Hanel, Terrorism: The Newest Face of War , Peraamon - Brassey's international2 .1975 Queen Square, 3sefense publishers, inc. , Faber Faber
9. Sudhir Kakar, the colors of violance: cultural idntities, religion and conflict , chccago and london , the2 .1996university of chocago press ,
.01981. Paul Wilkinson (Edi), British persoectove on terrorisn , london, George Allen and Unwin, 3
91 Yonah Alexander (Edi) , Middle East Terrorism Currrent threast and future prospects , England ,3 .1994Dartmoath,
-32 گفتمان تئوریزه کردن خشونت، پیشین.
-33 نک: یوسف اباذری، «مکاتب جامعه شناسی و خشونت»، کیان، ش 45.
-34 کارل پوپر، «ناکجا آباد و خشونت»، رحمان افشاری، کیان، ش 45، ص 53.
-35 قرآن کریم، سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 194.
-36 نک: عبدالکریم سروش، «دیانت، مدارا و مدنیت»، پیشین.
-37 «مبادی مابعدالطبیعی و تلقی اسلامی در مقوله مدارا و عدم مدارا»، پیشین، ص 45.
-38 «رنه ژیرارد»، «خشونت و امر مقدس»، کیان، ش 45، ص 85.
-39 علیرضا دست افشان، «ریشه های معرفتی خشونت و جنایت»، خرداد (روزنامه)، یکشنبه مورخه 27/4/78.
0. Paul Gilbert, Terrorism, Security and nationality , Routlrdge, 4991 , esp 'Reasons for Violence , pp.4 .92 - 77
-41 دراین باره نگاه کنید به تئوریهایی که از بروز طبیعی خشونت در قالب شورش یا انقلاب سخن می گویند:
- آلوین استانفورد کوهن، تئوریهای انقلاب، علیرضا طیب، تهران، قومس، 1369، صص 86 - 65 و -215 183.
-42 متاسفانه غلظت ایراد چنین اوضاعی که حکایت از سیاسی شدن بیش از حد مسئله دارد، زیاد بوده و در کمتر نوشته ای است که نتوان مصداقی برای آن نیافت. نک:
- گفتمان تئوریزه کردن خشونت، پیشین، صص 211، 216، 220، 221، 320 و...
-43 نک: حمید کاویانی، در جستجوی محفل جنایتکاران: بازخوانی پرونده قتلهای سیاسی، تهران، نگار روز، 1378.
-44 نک: اکبر گنجی، عالیجناب سرخپوش، تهران، طرح نو، 1379.
-45 نک: محمود ستایش، کشتار نویسندگان در ایران از صور اسرافیل تا پوینده و مختاری، تهران، البرز، 1378.
-46 نک: محمدعلی ذکریایی، 18 تیر ماه 1378 به روایت جناح های سیاسی، تهران، کویر، 1378.
- گفتمان تئوریزه کردن خشونت، پیشین.
-47 خشونت سیاسی...، پیشین، فصول 4 و 5.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد