الگوهای تربیتی قیام عاشورا
در راستای تحقیق و پژوهش در عنوانی چون «امام حسین و تربیت دینی»و برایکاوش در رسالت اسوهیابی و الگوپذیری،لازم است مجموعههای فضیلتی را مورد مطالعهعمیق و ثمربخش قرار دهیم،تا از میان پیچوخم کوچههای تاریخ برجستهها و ترازهاییرا گزینش و به عنوان مدل زیستن و مردن معرفی نماییم، زیرا زیستن و مردن هر دونیازمند الگویی وارسته و شایسته است.
میتوان گفت، نهضت عاشورا از آغاز تا سرانجام،صحنهای است که همة الگوهایتربیتی را ارائه داده و خواهان هر اسوه و الگویی را کامیاب و سیراب میکند،چرا کهمجموعة عاشورا تنها تبلور یک قیام ساده نیست، بلکه سرایی است که نمایندگان تمامیاقشار جامعه و در همه مراحل سنی از کودک و خردسال،نوجوان و جوان و میانسال وپیر،زن و مرد،تازه عروس و نوداماد و...در کمال نمونهبرداری از انسان کامل،درخششیخورشیدگونه پیدا میکنند تا پرتو خویش را به همة عالم برسانند و سبب زندهشدنسلولهای مرده در گوشه گوشة آن گردند.
بر این اساس،هر فردی در هر زمینهای که بخواهد،میتواند الگویی مناسب برایآیندة خود برگزیند که به برخی از آنها اشاره میشود:
الگوی وفاداری
اگر چه امام حسین(ع) میفرماید:«فانی لااعلم اصحاباً اوفی؛ همانا من یاورانیباوفاتر از یارانم نمیشناسم.» اما سرآمد همه وفاداران، حضرت عباس(ع) است که ایثارو فداکاری او مرهون تربیت صحیح علوی است.اکنون این پرسش مطرح میشود که چراحضرت ابوالفضل(ع) الگوی وفای صحنة کربلا معرفی میشود؟دلالت آمیزترین جواببه این سئوال،بررسی رفتار الگویی آن حضرت در کربلا است، زیرا نه این که آن حضرتخود،در کربلا حضوری وصفناپذیر داشت، بلکه سه برادر خویش را نیز در مورد یاریرساندن به امام حسین(ع) ترغیب و تشویق میکرد و به آنان میفرمود:
«یا بنیامی تقدموا حتی اراکم قد نصحتم لله و لرسوله؛ ای فرزندان مادرم(ایبرادرانم) شما زودتر سبقت بگیرید، تا من شما را در راه نصحِ خدا و روش پیامبر ببینیم.»
و زمانی که شمر به عنوان سمبل دشمنی با امام حسین(ع) برای حضرتعباس(ع) امان نامه میآورد،حضرت اباالفضل در جواب فرمودند:
«تبت یداک ولعن ما جئتنا به من امانک یاعدوالله، اتأمرنا أن فترک أخانا وسیدنا الحسین بن فاطمة و ندخل فی طاعة اللعناء...؛ ای دشمن خدا،دستانت قطع باد!لعنت بر امانی که آوردهای،آیا ما را فرمان میدهی که برادر و سیدمان حسین فرزند فاطمهرا رها کنیم و در طاعت تو درآییم...»
از آن جایی که عباس(ع) سمت علمداری لشکر حسین(ع) را برعهده داشت؛ ازاین رو تا آخرین لحظه در کنار امام بود و تا آخرین لحظه عمرش با تمام توان از او دفاعکرد. در این باره مینویسند: وقتی علمی را که اباالفضل در کربلا در دست داشت،به درباریزید آوردند، یزید دید آن پرچم جای سالمی ندارد،پرسید: چه کسی آن را حمل میکردهاست؟ جواب دادند: عباس فرزند علی(ع). یزید گفت:
«هکذا یکون وفاء الاخ لاخیه؛ باید وفای برادر به برادر این گونه باشد.»
اما اوج تجلی ایثار و فداکاری او زمانی ظاهر میشود، که آبآوری تشنه،با لبهایخشکیده از سه روز بی آبی،در امواج آب قرار گیرد و در نهایت تشنگی خود،به یاد تشنگیبرادر و مولایش،آب نمیآشامد و میگوید:
«والله لا اذق الماء و سیدی الحسین عطشانا؛ به خدا قسم! آب نمینوشم، درحالی که آقایم حسین تشنه است.»
این گونه پیروزی عشق و اعتقاد در اوج قله وفاداری و فداکاری تبلوری زیبا مییابدواین سخنان و رفتار عباس فرزند امام علی (ع) در صحنة عاشورا، الگویی است برایادب، ولایتمداری، ایثار، رشادت و فداکاری. اکنون با بیان این نکتههای دلالتآمیز ووفاداری و فداکاری حضرت عباس (ع) پاسخ به پرسش مطرح شده در بحث الگویوفاداری، روشن است؛ چه این که آیا کسی را مییابی که با دستان قطع شده نیز بکوشد تاآب را به کودکان خردسال مولایش برساند.
یافت ادب از ادبت آبروعشق برد نام ترا با وضو
وفا بود مات وفاداریت علقمه شاهد به فداکاریت
رسید چون به علقمه پای توگشت عیان چهرة مولای تو
چو دید چشمت رخ ارباب رانهیب آتشین زدی آب را
کهای سپید چهرة روسیاهکی کنم از نوش تو عشقم تباه
من ز میحسین باده نوشمبه آب آبرو نمیفروشم
زجرعهای روز مرا شب مکنمرا خجل ز روی زینب مکن
اسوة صبر و مقاومت
صحنة کربلا برای یاران حق،سراسر صبر و استقامت است،اما تا سخن از صبر ومقاومت به میان میآید،نام زینب به عنوان «ام المصائب» در ذهن همگان خطور میکند.
حضرت زینب3 از طرفی مادر سه شهید و خواهرِ هشت شهید و عمة نه شهید وخالة سه شهید،نظارهگر به خون غلطیدن بیش از بیست نفر از نزدیکترین افراد خانوادهخود بود.
از سوی دیگر، حامل رسالت کربلا و پیامرسان همة خونهایی بود که در آن مسلخبه زمین ریخت. او باید با سرپرستی کاروان اسیران از کربلا تا به کوفه و از کوفه تا شام وایراد خطبه و بیان حقایق و اهداف قیام امام حسین(ع) در تکمیل رسالت کربلا،بر همةسختیها چیره شود.
در سفر زینب از ابتدا تا سرانجام،نکتههای فراوانی وجود دارد که حکایت از روحبلند او دارد. البته،با توجه به این جستارها جایی برای شک نمیماند که او بهترین الگویصبر و استقامت در برابر همه مشکلات و مصیبتهای گوناگون است.
بنابراین،اهدای فرزند به برادر،قبول نیابت خاص از سوی امام معصوم:،سخنرانی در جمع شماتت گران آن هم در اوج بلاغت،ابراز کرامت ولایت و توجه بهانجام عبادتهای مستحب در شورانگیزترین لحظهها و دشوارترین زمانها، همه و همه،نمودی از نقش الگوی زینب3 به ویژه در صبر و مقاومت را نمایان میسازد.
الگوی بازگشت به خوبیها
تحول درونی انسان،در طول تاریخ گذشته،سابقهای دیرینه دارد و در کربلا نیزالگویی برای بازگشت به خوبیها و رهایی از دام زشتیها وجود دارد، که ابتدا فرماندهمخالفان، اما در پایان در زمرة بهترین یاران شهید است.
روز عاشورا،آن گاه که فهمید جنگ با فرزند زهرا،جدی است و از سوی دیگر،صدای کمک خواهنده و هدایتگر حسین(ع) را شنید که: «اما مغثیت یغیثنا لوجه الله»خود را به حضرت رساند و گفت:«من اولین کسی بودم که بر شما خروج کردم، اجازهبفرمایید اول کسی باشم که در راه شما کشته بشوم، با جدت مصافحه کنم.»
امام حسین(ع) بزرگترین الگوی کرامت و بزرگمنشی،توبة او را پذیرفت و از اوخواست تا استراحت کند. اما او اصرار ورزید و در آخرین لحظات، امام بر بالین او دست برصورتش کشید و فرمود: «انت الحر کما سمتک امک و انت الحر فی الدنیا و الاخرة؛توهمان گونه که مادرت نامت نهاد، آزادهای و تو در دنیا و آخرت آزاده هستی.»
کدامین نادم و پشیمانی است که سر بر زانوی خورشید،در حالی که یقین بهپذیرفته شدن دارد،جان بسپارد.
الگوی پایبندی به حجاب و عفاف
از جلوههای بارز الگوی تربیتی نهضت عاشورا،حضور زنان همراه با تعهد وپایبندی آنان به حرمتها و مراعات مسائل حجاب و عفاف است،این نکته نشانگر اینمهم است که حضور زنان در بیرون از خانه برای دفاع از حق و ولایت، به شرط آن کهحریم عفاف و حدود الهی رعایت شود ممنوع نیست، بلکه گاه لازم و ضروری است.اهلبیت امام حسین(ع) در سفر کربلا منادی متانت و عفاف بودند،اگر چه سپاه کوفه به حریمآنان بیحرمتی کردند.
«ام کلثوم» دختر علی(ع) وقتی به کوفه رسیدند.در جمع انبوه حاضران به سخنپرداخت و وقتی که مردم کوفه به تماشای آنان آمده بودند، فریاد زد: «یا اهل الکوفه اماتستحیون من الله و رسوله ان تنتظرون الی حرم النبی؛ ای مردم کوفه! آیا از خداورسولش شرم نمیکنید از این که به حرم و دودمان پیامبر نگاه میکنید؟»
هنگام ورود اهل بیت: به شام نیز،ام کلثوم،شمر را طلبید و از او خواست که آنانرا از دروازهای وارد کنند که اجتماع کمتری باشد و سرهای مطهر شهیدان را دورتر نگهدارند، تا مردم به تماشای آنها پرداخته،کمتر به چهرة اهل بیت پیامبر(ص) نگاه کنند. اماشمر که پلیدی ذاتی او نمایان است،کاملاً برعکس خواستة او عمل کرد و اسیران را ازدروازة ساعات وارد دمشق کرد.
همانند این از حضرت سکینه نیز نقل شده است که سهل بن سعد وقتی که فهمیداین اسیران از دودمان پیامبرند، جلو رفت و از یکی از آنان پرسید،تو کیستی؟گفت:سکینهدختر امام حسین(ع) پرسید: آیا کاری میتوانم برایتان انجام دهم. من سهل،یاور جدترسول خدا هستم، حضرت سکینه فرمود: به نیزهداری که این سر را میبرد،بگو جلوتر از ماحرکت کند، تا مردم به نگاه کردن آن مشغول شوند و به حرم رسول خدا(ص) چشم ندوزند،سهل به سرعت رفت و چهارصد درهم به نیزهدار داد،او هم سر مطهر را از زنان دور برد.
نمونه دلالت آمیزتر،اعتراض حضرت زینب3 به هتک حرمت و دفاع از حجاباست. حضرت در کاخ یزید خطبهای بینظیر ایراد فرمود و در این زمینه نیز فرمود:
«ای زادة آزادشدگان فتح مکه، آیا این عدالت است که همسران و کنیزان خودت رادر پشت پردهها قرار دادهای، ولی دختران رسول خدا(ص) را به عنوان اسیر،روانه کرده،پردههای حرمت آنان را دریده، چهرههایشان را آشکار ساختهای و زیر سلطة دشمنان ازشهری به شهری میگردانی،آن گونه که مردم شهرها و آبادیها و قلعهها و بیابانها بهآنان مینگرند و دور و نزدیک،چهرة آنان را تماشا میکنند؟...»
الگوی تربیتی که اکنون در پیامد این جستارها،ارائه میشود، این است کهزینب3 در تداوم خطی که حضرت زهرا3 در حمایت از امام معصوم: و افشاگریعلیه ظالمان داشت، در نهضت کربلا دوشادوش حسین بن علی(ع) حضوری مؤثرداشت،اما هیچگاه موازین عفاف و حجاب را فراموش نکرد و این گونه عفتی را به عنوانبهترین مدل تربیتی - دینی زنان جامعة اسلامی ارائه نمود.
بنابراین، زینب کبری و دودمان رسالت،چه با سخنان و چه با رفتارشان،یادآور اینگوهر ناب گشتند که کرامت انسانی زن در سایة عفاف و حجاب تأمین میشود. برای
زنان،زینب و خاندان امام حسین(ع) الگوی حجاب و عفاف است، اینان در عین مشارکتدر حماسة عظیم و ادای رسالت حساس و خطیر اجتماعی، متانت و عفاف را هم مراعاتکردند و اسوه و الگوی همگان شدند، تا آن جا که امام سجاد نیز با تمام مشکلات مراقبشئون عفت و پاکدامنی بانوان حماسة عاشورا بود و در کوفه به ابن زیاد فرمود:
«مرد مسلمان و پاکدامنی را همراه این زنان بفرست ،اگر اهل تقوایی؟»
الگوی تربیتی مواسات و ایثار
مواسات، یعنی دیگری را در مال و جان ،همانند خود دیدن و دانستن،یا دیگری رابر خود مقدم داشتن،که یکی از زیباترین صفات معاشرتی است که مورد تأکید دینمبین اسلام قرار گرفته است؛ به گونهای که در برخی از روایات در کنار نماز اول وقت جزءصفات ویژة مؤمنان و یا معیار و ترازِ شناخت شیعه از غیر آن و وسیلة تقرب بهخداست: «تقربوا الی الله تعالی بمواساة اخوانکم.»
حماسه آفرینان عاشورا بهترین الگوی این خصلت برجسته بودند، بلکه آنان از«مواساة»نیز عبور کرده به ایثار رسیدهاند،یاران امام نسبت به امام و یاران نسبت به یکدیگر چنین حالتی داشتند و از بذل هیچ چیز مضایقه نداشتند و به این مواسات،افتخارمیکردند.
شخص امام(ع) در راه کربلا پس از برخورد با سپاه حر،و گفت و گوی طولانی باآنان،سرودة شاعری را بر زبان آوردند که معنایش این است:
«من به راه خودم میروم؛ مرگ، برای جوانمردی که نیت خیر کند و جهاد نماید و بامردان صالح، مواسات به جان داشته باشد،هیچ عار و ننگ نیست.»
و در تاریکی شب به یاران خویش فرمود:
«من و اسانا بنفسه کان معنا غدا فی الجنان نجّیا من غضب الرحمان؛ هر کس باجانش،با ما مواسات داشته باشد،فردای قیامت در بهشت با ما خواهد بود و از خشم الهینجات پیدا خواهد کرد».
یکی از زیباترین جلوههای مواسات -بلکه ایثار- وقتی است که میان اصحاب وبنی هاشم،پیش مرگی مطرح میشود،آن گاه که عباس(ع) به بنی هاشم میفرماید:
«اصحاب، غریبه به حساب میآیند،بار سنگین را باید اهلش بردارند. فردا صبح،شما نخستین گروهی باشید، که به میدان میروید،ما پیش از آنان به استقبال مرگمیرویم، تا مردم نگویند، اصحاب را جلوتر از خودشان به میدان فرستادند...»
بنی هاشم برخاسته، شمشیرها را کشیدند و گفتند: «ما همه با تو هم عقیدهایم.»اما در سویی دیگر،در خیمهای اصحاب گرداگرد حبیب جمع شدهاند،حبیب میگوید:«یاران برای چه به این جا آمدهاید،سخن خود را واضح بگویید.»
گفتند: «آمدهایم تا غریب زهرا را یاری کنیم.»حبیب گفت: «صبح فردا چهمیکنید؟» گفتند: «هر آنچه بگویی گوش میکنیم.» گفت:
«صبح که شد، شما اولین افرادی باشید که به میدان میروید، ما زودتر به مبارزهمیپردازیم. مبادا یکی از بنی هاشم خونآلود شود، در حالی که ما جانی در بدن و خونی دررگ داریم، تا مردم نگویند سروران خود را به جنگ فرستادند و از فداکاری دریغ کردند.»
همه شمشیرها را کشیدند و گفتند: «همة ما با تو هم عقیدهایم.»
و آنگاه که دو تن از جوانان غفاری، خدمت امام حسین(ع) آمده و اجازه میدانرفتن خواستند، امام به آن دو فرمود:خداوند بهترین پاداش نیک را به شما دهد که اینگونه حاضر به یاری و مواسات من هستید.
و در زیارتنامة حضرت عباس،از این خصلت برجسته او چنین یاد شده است:«فلنعم الاخ المواسی»، «السلام علیک ایها العبد الصالح و الصدیق المواسی...»
این روح مقدمداشتن دیگران بر خویش،و جاننثاری،بهترین الگویتربیتی برایمسلمانان جهان اسلام است تا یکدیگر را در گرفتاری یار باشند، چه این که مواساتدینی،تضمینی برای دلگرمی مجاهدان راه خداست تا در برابر دشمنان،تنها نمانند.
الگوی رازداری
مأموران ابن زیاد «قیس بن مسهر» نامهرسان امام(ع) را در «قادسیه» دستگیرکردند. از اینرو، قیس برای حفظ اسرار، نامه را پاره کرد. در بازجویی به او گفتند:چرا نامه راپاره کردی؟گفت:برای این که شما از مطالب آن آگاه نشوید،گفتند تو را رها نمیکنیم، تااسامی آنهایی را که امام برای آنان نامه نوشته است، بگویی و به روی منبر به علی وفرزندانش دشنام دهی؛ در غیر این صورت تو را قطعه قطعه میکنیم.
گفت: اسامی را نمیدانم، اما دشنام میدهم. او بالایِ منبر میرود و پس از حمد وثنای الهی،به لعن و دشنام ابنزیاد و بنیامیه و صلوات و دورد بر علی و فرزندانش،لب بهسخن میگشاید و میگوید: من فرستادة حسینم،به دعوتش پاسخ گویید و او را یاریکنید، در این هنگام او را از بالای دارالاماره به پایین پرتاب کردند و به این گونه او را بهشهادت رساندند.
همان طور که مشاهده میشود، قیس به عنوان یکی از بهترین الگوهای تربیتیصحنة عاشورا است، چه اینکه الگوهای دیگری، همچون: تشویق به خوبیها توسطهمسرش «دلهم»، الگوی نماز اول وقت،، الگوی ادب در «جَوْن»، قومیتزدایی وشهیدان ترک و فارس، و بسیاری الگوهای دیگر در زمینههای متفاوت وجود دارد،کهنیازمند تحقیقی گسترده میباشد در این راستا است.
نتیجهگیری
سیرة امام حسین(ع) و قیام عاشورائیاش پرتو کاملترین الگوهای ماندگار درتاریخ بشر است،که زیباترین و ملموسترین جلوههای انسانی تربیت یافته را به تصویرمیکشند و آن را مدل برای آینده و مسیر حرکت همگان قرار میدهند، بنابراین سرورشهیدان و همه رفتار و گفتارش کوثر بیانتهای تربیت انسان بشمار میرود.