دلایل بررسی مشاوره از دیدگاه اسلام
با تأمل در آیات و روایات فوق میتوان نتیجه گرفت که مفهوم مشورت و مشاوره از نظر قرآن کریم و دیگر منابع اسلامی، با مفهوم مشاوره و رواندرمانی به معنای تخصصی و حرفهای آن ـ که امروزه موردتوجه و تأکید روانشناسان و مشاوران است ـ متفاوت است و نمیتوان این دو را مترادف و دارای یک معنا دانست.
اما این بدان معنا نیست که نمیتوان در باب رابطه مشاوره با اسلام سخن گفت و باید آنها را، دو مقوله کاملاً متفاوت و بیگانه از یکدیگر به حساب آورد؛ بلکه بالعکس دلایل مهمی وجود دارد که نشان میدهد پرداختن به این بحث، لااقل در جوامع اسلامی امری کاملاً ضروری و اجتنابناپذیر است. پارهای از این دلایل عبارتند از:
1ـ تأکید اسلام بر بهداشت روانی و سلامت روح انسانها
هرچند مفهوم سلامت روح و به تعبیر قرآنی آن قلب سلیم (شعراء، آیه 89) مفهومی ارزشی است ولی سلامت روانی به معنای روانشناختی آن پیششرط و مقدمه تحقق قلب سلیم است. در قرآن کریم مفاهیم سهگانه، سکینه، حیات طیبه و قلب سلیم به نوعی به آرامش و سلامت روحی انسانها اشاره دارد. سکینه (از ماده سکون) به معنای آرام بودن دل و فقدان هرگونه اضطراب و نگرانی است. این واژه ششبار در قرآن ذکر شده است. از مجموع آیاتی که این واژه در آنها آمده است، میتوان استنباط کرد که آرامش درونی و یا سکون و ثبات قلبی موهبتی الهی است که بر اثر ایمان به خداوند متعال و عمل صالح حاصل میشود (فتح، آیه 4).
حیات طیبه یا زندگی پاکیزه و سرشار از آرامش، امنیت و رفاه و آسایش در مفهوم این جهانی آن یکی از اهداف اسلام در زندگی فردی و اجتماعی انسانهاست که با عمل صالح و نیکو به دست میآید (نحل، آیه 97). ناگفته پیداست که حیات طیبه مسألهای فراتر از بهداشت و سلامتی روانی افراد است و به ایجاد جامعه سالم نظر دارد ولی شکی نیست که رابطه جامعه سالم و انسانهای سالم رابطهای تعاملی و متقابل است و بدون وجود حیات طیبه در زندگی فردی امکان فراهم آوردن آن در ابعاد اجتماعی میسر نیست.
قلب سلیم نزدیکترین مفهوم به سلامت روانی است چون غالبا ماده قلب در فرهنگ دینی به معنای روح، روان و عقل به کار برده شده است و قلب سلیم یعنی قلبی (یا روح و روانی) که از هرگونه بیماری و انحراف اخلاقی و اعتقادی و رفتاری به دور باشد. (شعراء، آیه 89 و صافات، آیه 84).
بنابراین با وجود ارزش مدار بودن مفهوم سلامت روح و روان در اسلام و تفاوت آن با مفهوم بهداشت روانی موجود در ادبیات روانشناسی معاصر، ولی از آنجا که سلامت روانی مقدمه لازم و ضروری تأمین سلامت روح و نفس انسانی است، بهداشت روان نیز مورد توجه و تأکید خاص اسلام قرار گرفته است و برای تأمین آن در سطح فرد و جامعه توصیهها و دستورات فراوانی از سوی معصومین(ع) ارائه شده است. بدیهی است که یکی از مهمترین راههای تأمین سلامت روانی انسانها در جامعه گسترش امر مشاوره و راهنمایی است.
2ـ لزوم توجه به غایات، هنجارها و وظایف اسلامی در تدوین نظریه درمانی و کاربرد مشاوره در جوامع اسلامی.
اسلام به عنوان مکتبی خاص و همهجانبهنگر که ماهیت انسان، چگونگی رفتار او در این جهان و وظایف و سرنوشت وی از مباحث محوری آن به شمار میآیند و سعادت و رستگاری انسان و حرکت در مسیر کمال مطلق، هدف اساسی و نهایی آن میباشد برای سلامتی روح و روان انسان اهمیتی فوقالعاده قائل است. به همین جهت برای هر مرحله از رشد و تکامل انسان برنامهها و وظایف خاصی معین کرده است. تکالیف عبادی همچون نماز، روزه، خمس، زکات، حج، جمعه و جماعات، ذکر و دعا و توصیههای اخلاقی همچون رضا، توکل، ولایت، محبت، صله رحم، حسن خلق، توجه به کانون خانواده، ازدواج سالم و... نمونههایی از این وظایف و برنامهها برای تأمین سلامت فردی و اجتماعی انسانهاست. توجه و عمل به این برنامهها و تکالیف است که راه سعادت و کمال انسانی را هموار میکند و او را به سوی هدف نهایی انسانیت که از نظر قرآن اِلَیاللّهِ المَصیرِ (فاطر، آیه 35؛ نور، آیه 24؛ آلعمران، آیه 28 و...) و إِنَّا للّهِِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ (بقره، آیه 156) است، رهنمون میسازد.
روشن است که هر نوع مشاوره و راهنمایی در جامعه دینی باید با لحاظ کردن این برنامهها و وظایف صورت گیرد تا امکان وصول به اهداف غایی اسلام فراهم آید.
3ـ ضرورت توجه به باورها، اعتقادات و ارزشهای دینی مراجعان
توجه به باورها، اعتقادات و ارزشهای مورد احترام مراجعان از اصول اولیهای است که برای دستیابی به یک مشاوره مؤثر و تأثیرگذار باید مورد توجه مشاوران قرار گیرد. بحث از ارزشها بحث از چیزهایی است که مردم به آن معتقدند، از آن دفاع میکنند و در زندگی مهم تلقی میشوند. ارزشها علت رفتار مردم و حتی طرز فکر آنهاست، انگیزه افراد برای برنامهریزی و عمل است. بنابراین باورها و ارزشهای انسان به زندگی او جهت میدهند و چگونگی رفتار وی را مشخص میسازند. از سوی دیگر اشخاصی که ارزشهای خود را نمیشناسند غالبا دچار رفتارهای بیمعنا و بیثمر، گمگشتگی نقش و بیهویتی و در نتیجه گرفتار تعارض و ناکامیاند.
درک ارزشهای مُراجع از سوی مشاور میتواند تسهیلگر درک مشاور از رفتار، اهداف، تعارضها یا سردرگمیهای مُراجع باشد و به همین ترتیب رعایت این ارزشها در دستورالعملها و روشهای ارائه شده از سوی وی میتواند تأثیر بهسزایی در تسریع فرایند درمان و حل مشکلات داشته باشد.
علاوه بر این یکی از مشکلات کنونی سست شدن ارزشها و هنجارهای اخلاقی و دینی است که او را دچار پوچی، بیهدفی، اضطراب، بیهویتی و سرگشتگی نموده است. امروزه یکی از وظایف اصلی مشاوران تصریح ارزشها و تأکید بر نقش آن در اصلاح و حل مشکل مُراجع میباشد.
گیلرت ون در کتاب مشاوره در دنیای معقول (1963) مینویسد:
«دومین توافقنظر درباره ارزشها آن است که اینک بسیاری از روانشناسان ارزشها را مشکل محوری بسیاری از اشخاص دردمند میدانند. پنجاه سال قبل، ارزشها صریحا تعریف شده بود و به نظر میرسید ناسازگاری حاد معلول نقض عمدی آنها میباشد. درمان روانی عمدتا عبارت بود از آزاد کردن فرد از احساس گناه شدیدِ ناشی از سرپیچی از دستورات والدین و سایر ارزشها و هنجارهای جامعه، اما امروزه به نظر میرسد که تصویر تقریبا عکس آن شده است. شخص دچار مشکل، خود را بیش از گناهکار بودن، سرگشته میبیند. انتظارات اجتماعی متنوعتر، نامعینتر و سستتر شدهاند. امروزه فرایندهای اجتماعی که موجب تثبیت شدید ارزشها میشوند تا حدی به خاطر نامنسجمتر بودن خانواده و جامعه، ضعیفتر شدهاند.
درنتیجه فرد احساس فقدان هدف و جهت میکند. احساس بیگانگی بیشتری از دیگران و حتی خودش مینماید. احساس بیارزشی و تردید نسبت به هویت خود، او را رنج میدهد. باید به خاطر خودش، منش یا کاراکتر خود را پیدا کند. وجود ارزشهای قوی و بنیادی است که فرد میتواند وجود شخص رضایتبخش را بر آن بنا کند.
بنابراین، تصریح ارزشها و شاید کسب ارزشهای تازه به صورت یکی از تکالیف عمده مشاوره در آمده است.
4ـ وجود توصیههای ارزشمند و راهکارهای مؤثر مشاورهای در کلام و مرام معصومین(ع)
هرچند وظیفه و هدف اصلی پیامبران الهی و ائمه معصومین(ع) آوردن دانش و معرفت تجربی جدید نبوده است، بلکه رسالت اصلی آنان تبیین جهت درست زندگی برای رسیدن ابناء بشر به رشد، کمال و سعادت واقعی است ولی شکی نیست که مردم برای حل مشکلات تربیتی و دینی و کاهش فشارهای عاطفی و روحیشان همواره در زمان حیات معصومین(ع) به آنان مراجعه کرده و از آنها طلب راهنمایی و کمک میکردهاند. ایشان نیز با سعه صدر و روی گشاده پذیرای مردم بوده و برای درمان دردهای روحی و اختلافات رفتاری آنها، تناسب با شرایط و موقعیت فرد مراجعهکننده توصیههای ارزشمند و ثمربخشی میکردند که روان و رفتار آنها را متحول میساخت، نمونههای در کتب سیره و تاریخ نقل شده است. هرچند نمیتوان از این توصیهها به عنوان نظریههای علم روانشناسی و روشهای کاربردی مشاوره در روان درمانگری یاد کرد امّا بسیاری از آنها میتواند مبنای اندیشه و عمل مشاوران قرار گیرد به عنوان مثال ویژگیهای مشاور از منظر معصومین(ع) بدین قرار است:
1ـ4. ویژگیهای مشاور
براساس روایات اسلامی مشاور باید خردمند و صاحبنظر، آزاداندیش و دینمحور، مهربان و دلسوز، رازدار و امین، دانشمند و دارای تجربه و پایبند به دستورالعملهای خویش باشد: قالَ الصّادِقُ(ع): «اِنَّ الْمَشْوَرَةُ لاتَکُونُ اِلاّ بِحُدُودِها فَمَن عَرَفَها بِحُدودِها وَاِلاّ کَانَتْ مَضرَّتِهَا عَلَی الْمُسْتَشیرِ اَکْثَرُ مِنْ مَنْفَعَتِها لَهُ. فَاَوَلُّها: اَنْ یَکُونَ اللَّذی یُشاوِرُهُ عاقِلاً؛ وَالثّانِیَةِ: اَنْ یَکُونَ حُرَّا مُتَدیِّنا؛ وَالثّالِثَةِ: اَنْ یَکُونَ صِدّیقَا مُؤاخِیا؛ وَالرّابِعَةِ: اَنْ تَطَّلِعَهُ عَلی سِرِّکَ فَیَکُونُ عِلمُهُ بِهِ کَعِلْمَکَ بِنَفسِکَ ثُمَّ یَسْتُر ذلِکَ وَیَکْتُمُه؛ فَاِنَّهُ اِذا کانَ عاقِلاً اِنْتَفَعَتْ بِمَشْوَرَتِهِ وَاِذا کانَ حُرّا مُتَدَّیِنا جَهَدَ نَفْسَهُ فِی النَّصیحَةِ لَکَ وَاِذا کانَ صِدّیقا مُؤاخِیا کَتَمَ سِرَّکَ اِذَا اطْلَعْتَهُ عَلی سِرِّکَ وَاِذا اطْلَّعْتَهُ عَلی سِرِّکَ فَکانَ عِلمُهُ بِهِ کَعِلْمَکَ تَمَّتْ المَشْوَرَةِ وَکَمُّلَتِ النَّصیحَةُ» (بحارالانوار، جلد 75، صفحه 102 وجلد 91، صفحه 253).
شایسته نیست مشورت جز با رعایت حدود و شرایطش انجام پذیرد، چه در غیر این صورت زیان آن برای مشورتکننده بیش از منافع و سودش خواهد بود. این شرایط عبارتند از:
1-ردمند و صاحبنظر باشد؛
2. آزاداندیش و دینمحور باشد؛
3. نسبت به تو محبت و صمیمیت داشته باشد؛
4. هنگامی که راز تو بر وی آشکار گردید و آگاهی او به مسائل و مشکلات تو همانند خود تو گردید، آن را مکتوم و پوشیده نگهدارد. پس اگر مشاور خردمند و صاحبنظر باشد از مشاورهات با وی سودخواهی برد و اگر آزاداندیش و دینمحور باشد، تمامی تلاش خود را برای اصلاح و حل مشکل تو به کار خواهد بست و اگر نسبت به تو صمیمیت و دلسوزی داشته باشد رازی را که بر او گشودهای، پنهان و مکتوم نگاه خواهد داشت و زمانی که او را بر راز خویش آگاه ساختهای و آگاهی او نسبت به مشکل همانند آگاهی تو گردید، در این حالت مشورت کامل میشود و خیرخواهی به کمال میرسد.
قالَ عَلیٌّ(ع): «خَیرٌ مَنْ شاوَرْتَ ذَوِی النُّهی وَالعِلْمِ وَاُولُوا التَّجارُبِ والْحَزمِ» (شرح غررالحکم، جلد3، صفحه 428)؛ بهترین کسانی که شایسته مشورت کردن هستند خردمند بازدارنده و دانشمند متخصّص و افراد دارای تجربه و دوراندیشی هستند.
قالَ رَسوُلُاللّه(ص): «اَلمستشارُ مُؤتَمنُ فَانْ شاءَ واِنْ شاء سَکَت فَاِنْ اَشارَ فَلْیُشِرْ بِما لَوْ نَزَل به فَعَلَهُ» (نهجالفصاحة، حدیث 3094)؛ مشاور امانتدار و رازدار است اگر خواهد رأی و نظر خود را اعلام کند و اگر بیان نظرش را به مصلحت ندانست خاموش بماند، ولی اگر خواست نظرش را بگوید همان را گوید که اگر خود او بود آن کار را میکرد.
2ـ4. اصولی که باید مشاور آنها را رعایت نماید
پارهای از اصولی که مشاور در هنگام مشاوره باید آنها را رعایت نماید از نظر متون دینی عبارتند از:
1ـ2ـ4. اگر مشاور مشکل مراجع را تشخیص و راهحل آن را در جهت رشد مراجع پیدا کرد به خاطر منافع شخصیاش او را عمدا به راه دیگری هدایت نکند.
قالَ رَسُولُاللّهِ(ص): «مَنْ اِسْتَشارَ اَخاهُ فَاَشارَ عَلَیهِ بِاَمْرٍ وَهُوَ یَرَی الرُّشْدُ غَیرَذلِکَ فَقَدْ خانَهُ (مسند احمد، جلد 2، صفحه 365)؛ کسی که برادر دینیش از او مشاوره و راهنمایی بطلبد و او در حالی که راه رشد و صلاح را میداند او را به راه دیگری راهنمایی کند قطعا به او خیانت کرده است».
2-2-4. مشاور در هر حال باید اصول، انصاف، بیطرفی و امانتداری را رعایت نماید.
قالَ الصّادِقُ(ع): «اِعلَمْ اَنَّ ضارِبَ عَلیٍّ(ع) بِالسَّیفِ وَقاتِلَهُ لَوْ اِئْتَمَنی وَاسْتَنْصَحَنی وَاسْتَشارَنی ثُمَّ قَبِلْتُ ذلِکَ مِنْهُ لاَدَّیتُ اِلَیهِ اَلاَمانَةَ (تحفالعقول، صفحه 374)؛ بدان اگر کسی که امیرالمؤمنین را به شمشیر ضربت زد و او را به شهادت رساند به من اعتماد نماید و علی(ع) مرا امین خود شمارد و از من پند خیرخواهانه و نظر مشورتی طلب نماید در صورتی که درخواست او را بپذیرم حتما امانت را در این کار نسبت به او رعایت خواهم کرد».
3ـ2ـ4. مشاور باید متعهدانه تمام توان و کوشش خود را در جهت تشخیص درست مشکل و ارائه راهحلهای صحیح بکار بندد.
قالَ الصّادِقُ(ع): «قالَ لُقْمانَ لاِبْنِهِ: وَاِذ اسْتَشْهَدُوکَ عَلَی الْحَقِّ، فَاشْهَدلَهُمْ وَاجْهَد رَأیُکَ لَهُم اِذا اسْتَشارُوکَ. ثُمَّ لاتَعْزِمْ حَتّی تَثْبُتَ وتَنْظُرَ، ولاتُجِبْ فِی مَشْوَرَةٍ حَتّی تَقوُمَ فیها وَتَقْعُد وَتَنامَ وَتَأْکُلَ وَتُصَّلِ وَاَنْتَ مُسْتَعْمِلٌ فِکرَکَ وَحِکْمَتِکَ فِی مَشْوَرِتِه. فَاِنَّ مَنْ لَم یُمَحِصِّ النَصیحَةَ لِمَنْ اسْتَشارَهُ سَلَبَهُ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی رَاْیُهُ وَنَزَع اللّهَ عَنْهُ الاَمانَةِ؛ لقمان به پسرش میگفت: هرگاه از تو برای حقی شهادت خواستند پس شهادت بده و هرگاه با تو در کاری مشورت کردند و نظرت را خواستند کوشش فکری فراوانی کن تا نظر و رأی صحیح را بیابی. پس از آن فورا تصمیم به ارائه نظرت مگیر، مگر هنگامیکه آن مسأله برای خودت کاملاً ثابت و قطعی شده باشد و در شکل موردنظر، دقت کافی و وافی کرده باشی، نشسته باشی، خوابیده باشی، خورده باشی و نمازگزارده باشی در حالی که فکر و اندیشه حکیمانه خویش را در اطراف موضوع بکار گرفته و مستمرا در این مدّت ـ دریافتن راهحل درست ـ اندیشیده باشی. همانا کسی که خیرخواهی و نصیحت خود را برای کسی که با او مشورت میکند کاملاً خالص و بیشائبه نکرده باشد خداوند تبارک و تعالی رأی خویش را از او سلب میکند و امانت خویش را از او پس میگیرد.
4ـ2ـ4. مشاور باید در صورتی که خود نمیتواند مشکل مراجع را حل نماید با کمال صراحت و صداقت او را به افراد صاحبنظر و متخصص مربوط ارجاع دهد.
قالَ عَلیٌّ بن الْحُسَین(ع): وَ اَمّا حَقٌّ الْمُسْتَشیرِ فَاِنْ حَضَرکَ لَهُ وَجْهُ رَأیٍ جَهَدْتَ لَهُ فِی النَّصیحَةِ وَاَشَرْتَ عَلَیهِ بِما تَعْلَمُ اِنَّکَ لَو کُنْتَ مَکانَهُ عَمِلْتَ بِهِ وَذلِکَ لِیکُنْ مِنْکَ فی رَحْمَةٍ وَلینٍ فَاِنَّ اللّینَ یُونِسُ الوَحْشَةَ واِنَّ الْغَلْظَ یُوحِشُ مَوْضِعَ اَلاُنْسِ وَاِنْ لَمْ یَحْضُرْکَ لَهُ رَأیٌ وَعَرَفْتَ لَهُ مَنْ تَثِقُ بِرَأْیِهِ وَتَرْضی بِهِ لِنَفْسِکَ دَلَلْتَهُ عَلَیْهِ وَأرْشَدْتَهُ اِلَیْهِ، فَکُنتَ لَمْ تَألُهْ خَیرا وَلَمْ تَدَّخِرْهُ نُصْحا» (تحف العقول، رسالة الحقوق، حق 39، صفحه 269).
حق مشورت کننده این است که اگر رأی صحیحیداری در نصیحت و خیرخواهیاش بکوشی و کاری را که اگر تو بجای او بودی میکردی با مهربانی به او بنمایی. که نرمشی رمیدن را بزداید و خشونت رمیدن را بیفزاید، و اگر رأی و نظری نداری، او را نزد کسی که به رأیش اعتماد داری و نظر او را برای خود میپسندی، معرفی کنی تا در خیرخواهی و نصیحتش کوتاهی و فروگذاری نکرده باشی.
نتیجهگیری
در این مجال کوتاه با بررسی اجمالی مفهوم مشاوره از نگاه دانش روانشناسی معاصر و متون مقدس دین اسلام (قرآن و احادیث) این نکته روشن گردید که این مفهوم از این دو منظر بیشتر اشتراک لفظی دارد تا ترادف مفهومی. به عبارت دیگر به دلایل متعدد نمیتوان مفهوم مشورت و مشاورهای که در آیات قرآن و احادیث ائمه معصومین(ع) به آن اشاره شده است را با مشاوره تخصّصی و حرفهای که امروزه در ادبیات روانشناسی آن را تعریف میکنند، یکی دانست. هرچند ممکن است مفهوم مشورت در منابع دینی را چنان عام و فراگیر فرض کرد که مشاوره و رواندرمانی حرفهای را نیز دربرگیرد، ولی اولاً اثبات چنین فرضی نیازمند دلایل کافی، مقنع و قابل دفاع است، ثانیا حتی اگر چنین دلایلی اقامه شوند، عمومیت بیش از حد مفهوم مشورت در متون دینی امکان اختصاص آن به مشاوره و رواندرمانی کنونی را دشوار میسازد.7
در مورد روشهای مشاوره اسلامی هم ناگفته پیداست که برای ارائه روشهای کاربردی مشاوره نیازمند نظریهای مدون در باب مشاوره و رواندرمانی هستیم که آن نیز به نوبه خود مبتنی بر پیشنیازها و مؤلفههایی است که مهمترین آنها عبارتند از: داشتن دیدگاهی مشخص در باب ماهیت انسان، وجود نظریهای در باب ساختار شخصیت و چگونگی رشد آن، تعریف رفتار نابهنجار و تبیین علل آن، بیان چگونگی اثربخشی فرایند مشاوره و مراحل اصلاح و ترمیم نابهنجاری و ارائه راهبردهای عملی برای کمک به مُراجع.
به گمان نگارنده اسلام در باب پیشنیاز اول یعنی تبیین ماهیت انسان دارای مبانی روشن و مشخصی است و ویژگیهایی چون داشتن دو بعد مادی و روحانی، تشریف به روح الهی، هدفداری، تعقّل، اراده و اختیار، خودآگاهی و مسئولیتپذیری، کرامت انسان و جانشینی خدا در زمین، داشتن گرایشهای عالی معنوی و کششهای غریزی حیوانی و میل به کمال نهایی و خیرمطلق از مفاهیم اساسی انسانشناسی اسلام به شمار میآیند. در مورد پیشنیاز دوّم یعنی تدوین نظریهای در باب ساختار شخصیت و چگونگی رشد آن کاستی به چشم میخورد و با وجود تلاشهایی که عمدتا در دو دهه اخیر در این عرصه صورت پذیرفته است، هنوز نظریهای که در مجامع علمی قابل دفاع باشد، ارائه نشده است. در زمینه ماهیت رفتار نابهنجار و تبیین علل آن نیز دیدگاه اسلام، با آنچه روانشناسی علمی کنونی به آن نظر دارد یکسره متفاوت است و اساسا نمیتوان آنها را در یک مقوله قرار داد. زیرا هرچند تعریف نابهنجاری یکی از چالشهای دشوار روانشناسی معاصر است و به خاطر عدم وجود اتفاقنظر روانشناسان معاصر در باب ویژگیهای انسان سالم و معیارهای سلامت روانی یا به عبارت دیگر عدم وجود الگوی مناسب و مدل ایدهآل از انسان سالم در فرهنگ غرب، صاحبنظران نتوانستهاند به توافقی اصولی در این باب دست یابند. امّا وجه مشترک همه دیدگاههای موجود تأکید بر سلامت روانی به معنای فراهم آوردن امکان سازگاری هرچه بیشتر با محیط و استفاده از همه تواناییها و استعدادهای فردی به منظور کسب حداکثر بهرهمندی از لذت، آرامش و امید به آینده است؛ در حالی که از نظر اسلام هدف، سعادت و کمال مستمر انسان و رسیدن به مقام رضایت و قرب الهی است؛ هرچند در این راه فرد دچار مشکلات، رنجها، کاستیها و ناسازگاریهایی نیز شود. به همین جهت از نظر اسلام نابهنجاری روانی یا بیماری دل عبارت است از هر رفتار یا حالتی که فرد را از خداوند دور و او را به سوی باطل و پیروی از هوای نفس سوق دهد. چنین است که از نظر قرآن مشرکین و منافقین دو گروهی هستند که بیش از همه دچار بیماری دلاند (بقره، آیات 6 تا 13؛ انفال، آیه 49؛ توبه، آیه 125؛ حج، آیه 53؛ احزاب، آیه 60؛ مدثر، آیه 74 و...).
در باب چگونگی اثربخشی فرایند مشاوره و مراحل اصلاح و ترمیم نابهنجاری براساس روشها و راهبردهای دینی نیز هیچ پژوهش و منبع قابل استنادی وجود ندارد و بالاخره درباره آخرین مؤلفه باید گفت علیرغم وجود پارهای از راهبردهای مشاورهای در کلام معصومین(ع) مجموعه این نمونهها و موارد آنقدر زیاد و منسجم نیستند که بتوان براساس آن روشهای درمانی خاصی را برای کمک به مراجعین پیشنهاد کرد.
________________________________________
1. این مقاله در سال 1378 به درخواست برگزارکنندگان دومین همایش مشاوره از دیدگاه اسلام نگارش یافته و در آن همایش ارائه شده است.
2. اینجانب همیشه در مورد استفاده از پسوند اسلام به این معنا که آنچه در پی میآید بیانکننده دیدگاه اسلام در آن موضوع خاص است، دغدغه و نگرانی داشتهام و در مجموع چنین بیانهایی را مناسب نمیدانم. زیرا به هرحال آنچه مطرح میشود ممکن است برداشت یک یا چند و یا حداکثر گروهی خاص درباره آن موضوع باشد و نمیتوان به راحتی آن را بیان دیدگاه اسلام در باب آن موضوع دانست. بر همین اساس آنچه در این مقاله آمده است صرفا دیدگاه نگارنده براساس شناخت محدود و ناقص وی از متون دینی است و نه منظر دین مقدس اسلام در این موضوع.
3 . Disipline
4 . Experimental
5 . American psychological Association, Committee on professianal Standards.
6 . Krumbaltz j. o.
7 . برای توضیح بیشتر در این باب مراجعه شود به مصاحبه اینجانب در کتاب گزارش علمی مشاوره اسلامی، نشستها و مصاحبهها.
American Psychological Association. Committee on Professianal Stanrdards (1981). Speciality guidelines for the delivery of services by counseling psychologists. American psychologists Vol:36, pp.652-663.
ـ قرآن مجید.
ـ مجلسی، محمدباقر. بحارالانوار، جلد 75 و 91، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1983.
ـ هاشمی رفسنجانی، اکبر. تفسیر راهنما، جلد دوم، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1376.
ـ خوانساری، جمالالدین محمد. شرح غررالحکم و دررالکلم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1373.
ـ دهخدا، علیاکبر. لغتنامه، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1373.
Krumbaltz. J. D. (1965). Behaviral Counseling: Ratianale and research. personnel and Guidance Journal Vol:44, pp.383-387.
ـ الحافظ بن کثیر. مختصر تفسیر ابنکثیر، بیروت: دارالمعرفه، 1988.
ـ الامام احمد بن حنبل. مسند الامام احمد بن حنبل، جلد 2، بیروت: دار صادر، بدون تاریخ.
ـ الحرّانی، ابومحمد حسن علی. تحف العقول عن آل الرسول، قم: انتشارات جامعه مدرسین، 1363.
ـ حسینی بیرجندی، سیدمهدی. مشاوره و راهنمایی در تعلیم و تربیت اسلامی، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1375.
ـ الامام فخر رازی. التفسیر الکبیر، جلد 5، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 19.
ـ انجمن مشاوره ایران. بیانیه مورّخ 5/7/1377، تهران: انجمن مشاوره ایران، 1377.
ـ جورج، ریکی و ترز کریستیانی. روانشناسی مشاوره، ترجمه رضا فلاحی و محسن حاجیلو، تهران: انتشارات رشد، 1377.
ـ پاینده، ابوالقاسم. نهجالفصاحة، تهران: انتشارات جاویدان، 1356.
ـ کلینی الرازی، محمد بن یعقوب. الروضة من الکافی، جلد 8، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1348.