روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسی، اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسی، اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسی، اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسی، اختلالات رفتاری و روانی

راه‏کارهاى ایجاد آرامش روان در زندگى فردى از منظر روایات

راه‏کارهاى ایجاد آرامش روان در زندگى فردى از منظر روایات
اشاره
در این مقال، به راه‏کارهاى ایجاد آرامش روانى از دیدگاه معارف اسلامى پرداخته شده و عوامل ایجادکننده سکون و آرامش قلبى و روحى بیان گردیده‏اند.
در ایجاد آرامش و سکون و طمأنینه، عوامل بسیارى دخالت دارند که به موارد عمده آن اشاره مى‏شود.
1. صبر
«صبر» در لغت، بازداشتن نفس ـ به سبب رسیدن مکروهى به آن ـ از جزع و فزع است. صبر موجب غم‏زدایى و آرامش روان است؛ چنان‏که امیرمؤمنان على علیه‏السلام مى‏فرماید: «با اراده‏هاى صبورانه و حسن یقین، غم‏هاى وارد بر خود را دور ساز.»(1)
مؤمن با اعتقاد به ثواب و پاداش الهى براى صبر کردن، با صبورى غم و اندوه را از خود مى‏زداید و آرام مى‏گیرد؛ چرا که اعتقاد دارد «اِنَّما یُوفَّى الصّابرونَ اَجرَهُم بغیرِ حِسابٍ» (زمر: 10)؛ همانا صابران اجر و پاداش خود را بى‏حساب دریافت مى‏کنند.
در مرتبه بالاتر، مؤمن بر این باور است که رحمت الهى شامل او شده. از این‏رو، دلیلى بر غمگین بودن نمى‏بیند؛ چه این‏که خداوند متعال مى‏فرماید: «و بَشِّر الصابرینَ الّذین اِذَا اَصابتهم مصیبةٌ قالوا اِنّا لِلّه و اِنّا اِلیه راجِعون اوُلئکَ عَلیهم صلواتٌ مِن ربِّهم و رحمةٌ و اولئکَ هم المهتدونَ» (بقره: 155ـ 156)؛ و بشارت بده به استقامت‏کنندگان که هرگاه مصیبتى به آن‏ها رسد، مى‏گویند: ما از آنِ خدا هستیم و به سوى او بازمى‏گردیم. این‏ها همان‏ها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آن‏ها هستند هدایت یافتگان.
بنا به گفته شهید ثانى، این مرتبه از صبر، مرتبه «رضا» است(2) و روشن است که مرتبه رضا با غم تناسبى ندارد؛ چون کسى که راضى و خشنود است، غمناک نیست، آرام است.
2. توبه
اهمیت توبه: احساس گناه مایه خستگى روح است. این احساس باعث سرخوردگى در زندگى مى‏شود. گناه‏کار احساس پوچى و از دست دادن انگیزه ادامه حیات مى‏کند، مضطرب و نگران است.
حضرت على علیه‏السلام مى‏فرماید: «چه بد قلاده‏اى است قلاده گناهان.»(3)
احساس گناه، فکر را دایم به خود مشغول مى‏دارد. گناه‏کار همیشه به این فکر است که چگونه خود را از این قلاده رهایى بخشد. این فکر مانند کابوسى وحشتناک، بر روح او سایه افکنده، او را مضطرب مى‏سازد و آرامش را از او سلب مى‏نماید. «توبه» یکى از بهترین راه‏هاى رهایى از کابوس درون و آزادى از چنگال احساس گناه است؛ چرا که سبب آمرزش گناه و تقویت امید انسان به رضایت الهى و بازگشت به سوى خداوند متعال است و به همین سبب، موجب کاهش شدت اضطراب مى‏گردد.(4)
3. دعا
دعا همچون باران بهارى است که سرزمین دل‏ها را سیراب مى‏کند و آرامش را بر شاخسار روح و جان آدمى ظاهر مى‏سازد. انسان در دعا، با خداى خود مناجات مى‏کند و از مشکلاتى که زندگانى او را نگران کرده، به او پناه مى‏برد. بى تردید، با بازگوکردن مشکلات، حالت آرامش روانى به انسان دست مى‏دهد و از تشویش خاطر رهایى مى‏یابد.
یکى از روان‏شناسان مى‏گوید: «امروزه یکى از علوم، یعنى روان‏پزشکى، همان چیزهایى را تعلیم مى‏دهد که پیامبران تعلیم مى‏دادند، چرا؟ به علت اینکه پزشکان روانى دریافته‏اند که دعا و نماز و داشتن یک ایمان محکم به دین، نگرانى و تشویش و هیجان و ترس را، که موجب نیمِ بیشترى از ناراحتى‏هاى ماست، برطرف مى‏سازد.»(5)
دعا به درگاه الهى منشأ آرامش روح و روان مى‏شود و درد و غم را از انسان زایل مى‏سازد و انسان احساس مى‏کند یک پناهگاه قوى و محکم دارد که حامى و پشتیبان اوست. امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: «پدرم، امام باقر علیه‏السلام هر وقت امرى او را محزون مى‏کرد، زنان و کودکان را جمع مى‏نمودند، پس دعا مى‏کردند.»(6)
هیچ انسانى نیست که گرفتارى و مشکلات در زندگى نداشته باشد. بلاهاى روحى همه انسان‏ها را تهدید مى‏کنند. ارتباط با خدا و دعا به درگاه الهى دردها را زایل مى‏کند و باعث آرامش زندگى مى‏شود.
امام صادق علیه‏السلام مى‏فرمایند: «دعا کن که شفاى همه دردها در دعاست.»(7)
یکى از فیلسوفان روان‏شناسى، دعا را براى معالجه بیماران، راهى مفید دانسته، مى‏گوید: «دعا براى معالجات امراض روحى بسیار مؤثر بوده و در نتیجه، صحّت بدنى و جسمى را در پى خواهد داشت.»(8)
دعا و نیایش ابعادى عاشقانه دارد. دعا مى‏تواند بیانگر عشق حق‏شناسى و لذت روحى سیراب شده باشد. از دیدگاه روان‏شناسى، هرگونه دعا و نیایش همچون آیینى سحرآمیز، تسکین دهنده است.(9)
الکسیس کارل مى‏گوید: «دعا، محکم‏ترین و بالاترین حلّال مشکلات است. تأثیر دعا واقعا شگفت‏انگیز است. قدرت دعا، نشانه آزاد شدن انرژى است؛ همان‏طور که به کمک تکنیک‏هاى عملى، انرژى اتمى را آزاد مى‏کنند، با استفاده از قدرت دعا و از طریق شگردهاى عملى، مى‏توان انرژى معنوى را آزاد ساخت. آثار این قدرت انرژى‏زا بر بسیارى از مردم آشکار است.»(10)
آقاى دیل کارنگى، روان‏شناس معروف امریکایى مى‏نویسد: «هنگامى که کارهاى سنگین قواى ما را از بین مى‏برد و اندوه‏ها هر نوع اراده‏اى را از ما سلب مى‏کند و بیشتر اوقات، که درهاى امید به روى ما بسته مى‏شود، به سوى خدا روى مى‏آوریم، ولى اصلاً چرا بگذاریم روح یأس و ناامیدى بر ما چیره شود؟ چرا همه روزه به وسیله خواندن نماز و دعا و بجا آوردن حمد الهى، قواى خود را تجدید نکنیم؟»(11)
ما براى ایجاد آرامش در زندگى باید دعا کنیم و به خداوند متعال پناه ببریم؛ چه این‏که دعا اگر مستجاب شود یا مستجاب نشود، در روح انسان ایجاد آرامش مى‏کند؛ زیرا دعا و خواندن خدا دو اثر در آرامش روح و روان انسان دارد: یکى اینکه خود دعا ذاتا موجب آرامش است و کوه‏هاى غم و نگرانى را ذوب مى‏کند؛ چرا که دعا یکى از مصادیق یاد خداست و یاد خدا قطعا موجب آرامش است. دیگر اینکه انسان اگر با تمام شرایط دعا کند و در نهایت، خداوند کریم هم مصلحت بداند، دعاى او در رفع غم و اندوه مستجاب خواهد شد؛ چنان‏که خداوند متعال درباره داستان حضرت ایّوب علیه‏السلام مى‏فرماید: «و اَیّوبَ اِذ نادى ربَّهُ اَنّى مَسّنَى الضُرُّ و اَنتَ ارحَمُ الراحمینَ فَاستجبنا لَهُ فکَشفنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ و آتیناه اَهلَهُ و مِثلَهم معهم» (انبیاء: 82)؛ و ایّوب وقتى که پروردگار خود را خواند که مرا رنجى سخت رسیده است و تو بخشنده‏ترین بخشندگانى، او را اجابت کردیم و آنچه را به او رسیده بود از رنج واندوه زایل ساختیم...
دعا و نیایش علاوه بر اینکه غم و اندوه را زایل مى‏کند، باعث اطمینان قلب و قدرت روحى مى‏شود؛ زیرا انسان در نهایت، به‏ویژه در وقت اضطراب، غالبا با حضور قلب و خلوص نیت رو به سوى خداى مى‏آورد و با او درد دل مى‏کند، عقده‏هاى خویش را بیرون مى‏ریزد و اسرار خود را، که در نهان‏گاهش محافظت مى‏شد، به زبان مى‏آورد و تنها از او راه چاره و گریزگاه طلب مى‏نماید و با آه و ناله تقاضاى کمک مى‏کند و این خود طمأنینه و آرامش کاملى در پى خواهد داشت.
به دیگر سخن، وقتى نیایشگر از بن جان و ژرفاى دل، دست به دعا برمى‏دارد نوعى شادابى و بهجت و انبساط در درون خود احساس مى‏کند که حاضر نیست به هیچ بهایى آن را از دست بدهد. دعا در انسان حالت روشن‏دلى و روشن‏بینى و آرامش ایجاد مى‏کند و در حکم چراغى مى‏گردد که در درونش روشن شده باشد، بر خلاف افرادى که با دعا و یاد خدا رابطه ندارند و همیشه خانه دلشان تاریک و ظلمانى است و از درک و بینش و روشنایى بى‏نصیبند و از دعا به عنوان نیروى بهجت‏زا و انبساط آفرین محرومند.
دکتر آلکسیس کارل درباره اثر تسکینى دعا مى‏گوید: «نیایش را نباید با مُرفین هم‏ردیف دانست؛ زیرا نیایش در همین حال که آرامش را پدید آورده است، به‏طور کامل و صحیح، در فعالیت‏هاى مغزى انسان یک نوع شکفتگى و انبساط باطنى و گاه قهرمانى و دلاورى را تحریک مى‏کند. دعا در انسان نیروى مقاومت مى‏آفریند، تلخى‏ها را شیرین مى‏گرداند و از اضطراب و تردید رهایى یافته و با آن خود را به پایگاه عظیم قدرت روحى و معنوى متصل مى‏کند و هیچ حادثه و رویدادى آرامش و اطمینان او را برهم نمى‏زند.
آدمى به واسطه دعا و نیایش به قدرت لایتناهى تکیه مى‏کند و در تمام امور از او مدد مى‏گیرد و مآلاً صدق و خلوص، آرامش و صفا تمام هستى او را احاطه مى‏کند.
اصولاً نیایش و دعا انسان‏ها را آن‏چنان رشد مى‏دهد که جامه‏اى که وراثت و محیط به قامتشان دوخته است، برایشان کوتاه مى‏گردد، ملاقات پروردگار آن‏ها را از صلح و آرامش درون لبریز مى‏سازد، به‏طورى که شعشعه پرتو این صلح از چهره آن‏ها نمودار است و آن را هرجا که روند، با خود مى‏برند.»(12)
نیایشگر، که با تضرّع و ناله مضطربانه و از روى عشق و محبت، معبود خویش را صدا مى‏زند و پیوسته عظمت و جلال او را در ذهن خود مجسّم مى‏سازد، هر نوع بلا و گرفتارى را از خود دفع مى‏کند.
حضرت امیرالمؤمنین علیه‏السلام در نهج‏البلاغه مى‏فرمایند: «گرفتارى‏هاى پى‏درپى را با دعا دور نمایید.»
و همچنین امام رضا علیه‏السلام مى‏فرماید:
«بر شما باد دعا کردن؛ زیرا دعا و درخواست از خداى عزّوجل بلا و غم را برطرف مى‏سازد.»(13)
آثار و برکات دعا
دعا به درگاه ایزد متعال آثار و برکات ویژه‏اى دارد که به چند نمونه از آن‏ها اشاره مى‏شود:
1. رهایى از غربت و بیگانگى: دعا انسان را از انزواى درون بیرون آورده، به جمع پیوند مى‏زند و آن در حقیقت، همدم شایسته‏اى است که تنهایى و غربت وحشتناک را به انس و الفت مبدّل مى‏سازد؛ زیرا شخصى که در حال نیایش است، نه تنها خود را تنها نمى‏بیند، بلکه با چشم دل مى‏یابد که در آن حالات عرفانى، مجموعه کائنات با او هم‏نوا هستند؛ چه آن‏که به فرمایش قرآن کریم، هرموجودى تسبیح و حمد او مى‏گوید، ولى شما تسبیح آن‏ها را نمى‏فهمید.(14)
عالم هستى یکپارچه در حال تسبیح و تحمید خداست. هر موجودى به نوعى، به حمد و ثناى حق مشغول است. منتها افراد غافل و لااُبالى نمى‏توانند آن را درک کنند. فقط اهل پرستش و دعا هستند که از روى عشق و محبت و با سوز و گداز، او را مى‏خوانند و این صدا را به گوش و جان مى‏شنوند. به قول مولوى:
گر تو را از غیب چشمى باز شد با تو ذرّات جهان همراز شد
نطق آب و نطق خاک و نطق گِل هست محسوس حواس اهل دِل
جمله ذرات عالم در نهانبا تو گریانند روزان و شبان
گر سمیعیم و بصیر و با هُشیمبا شما نامحرمان ما خامُشیم.
2. مایه آرامش دل: دعا و ذکر خدا باعث آرامش روح و روان مى‏گردد و دل انسان تنها با یاد خدا آرام مى‏گیرد.
مولاى متّقیان على علیه‏السلام فرمودند: «خداوند سبحان ذکر و یاد خود را صیقل‏دهنده و روشنایى دل‏ها قرار داده است.»(15)
3. وسیله تقرّب انسان به خدا: بالاترین آرزوى انسان رسیدن و وصال به خداست و انسان فطرتا دوست دارد از محبوبیت او برخوردار گردد. همواره در تکاپوى این معناست که فرصتى پیش آید تا با تمسّک به وسایل تقرّب به خدا، به مقصودش نایل گردد. دعا بهترین وسیله‏اى است که در رسیدن به این مهم، کمک شایانى مى‏کند.
امام صادق علیه‏السلام مى‏فرمایند: «بر شما باد به دعا؛ زیرا چیزى مانند آن باعث نزدیکى انسان به خدا نمى‏گردد.»(16)
این از آن روست که انسان به واسطه دعا و نیایش، رو به سوى خدا مى‏آورد و فاصله‏ها را کم مى‏کند و حجاب‏ها را کنار زده، خویشتن را از قید و بند بندگى شیطان و نفس امّاره مى‏رهاند و از هلاکت و سقوط حتمى نجات مى‏بخشد.
نیایش و دعاست که خدامحورى را در زندگى انسان به عنوان یک اصل خدشه‏ناپذیر در آورده و همه خواست‏ها و نیازها و خُلق و خوى‏ها را بر گرد محور او قرار مى‏دهد و از آنچه باعث اعراض و رویگردانى و قطع عنایت حضرت بارى تعالى است، به شدت اجتناب مى‏دهد.
4. بهترین وسیله بازیابى خود: بدون تردید، هنگامى که انسان به مادیات و لذّت حاصل از آن مشغول باشد و همواره در جهت ثروت‏اندوزى و جاه‏طلبى و بى‏بندوبارى گام بردارد، به تدریج خدا را، که مبدأ آفرینش موجودات است، فراموش کرده و از تذکّر و یادآورى او غفلت مى‏ورزد و بالمآل، خود واقعى خویش را فراموش مى‏کند.
با دعاست که انسان خود واقعى خویش را، که پرتوى از عالم ربوبى است، باز مى‏یابد و هر چه توجه او به خدا بیشتر مى‏شود، به همان نسبت با خود آشنا مى‏گردد و او را از غفلت و بى توجهى نجات داده، جانى تازه و آرامشى ویژه به او مى‏بخشد.
در دعا و نیایش است که انسان خود را آن‏گونه که هست، مى‏بیند، به نقص و عیب خویش آگاه مى‏گردد و مانع این مى‏شود که در او «خودپندارى» جایگزین «خود حقیقى» شود و هرگز این دو را با یکدیگر خلط نکرده، پیوسته از هم تمیز دهد.
ویلیام جیمز درباره دعا و نیایش
مى‏گوید: «انگیزه نیایش و دعا نتیجه ضرورى این امر است که در عین اینکه درونى‏ترین قسمت از خودهاى اختیارى و عملى هر کس خودى از نوع اجتماعى است، با وجود این، مصاحب کامل خویش را تنها در جهان اندیشه مى‏تواند پیدا کند. اغلب مردم، خواه به صورت پیوسته، خواه تصادفى، در دل خود به آن رجوع مى‏کنند. حقیرترین فرد در روى زمین با این توجه عالى، خود را واقعى و با ارزش مى‏کند.»(17)
4. صله رَحِم
یکى از دستورهاى دین اسلام، که به فعالیت‏هاى عینى و خارجى انسان اختصاص دارد، ارتباط با خویشاوندان و اقوام است که از آن تحت عنوان «صِله رَحِم» یاد مى‏شود.
در اندیشه دینى ما، حفظ، توسعه و تعمیق روابط فامیلى و ارتباط صمیمانه و حمایتى خویشاوندان از چنان اهمیتى برخوردار است که پیامبراکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آن را جزو دین دانسته(18) و در جاى دیگر، هدف از رسالت خویش را پس از بندگى خداوند و شکستن بت‏ها و طواغیت، صله‏رحم معرفى مى‏کنند.(19)
از منظر تفکّر دینى، نقش صله رحم به گونه‏اى است که انجام آن سبب سامان‏دهى و ایجاد سلامت و عافیت و در طریق صحیح قرارگرفتن تمام امور است؛ آنجا که امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: «نیکى کنید و صله رحم نمایید... که باعث عافیت در تمام امور مى‏شود.»(20)
همچنین در روایتى دیگر، ارتباط خویشاوندى را سبب آرامش و تسکین خاطر افراد معرفى کرده مى‏فرماید: «هرگاه کسى از رَحِم خود عصبانى شد و بر او غضب کرد، پس باید به سوى او روانه شود و با او تماس برقرار کند. به درستى که دو رحم در تماس با یکدیگر به آرامش و سکون مى‏رسند.»(21)
بنابراین، درباره اهمیت صله رحم و نقش و پیامدهاى آن در سلامت و آرامش روحى و بهداشت روانى انسان از منظر آموزه‏هاى دینى، همین بس که امام صادق علیه‏السلام ایجاد ارتباط فامیلى را تأمین‏کننده سلامت و عافیت تمام امور انسانى معرفى کرده‏اند. از این‏رو، در اینجا مناسب است به مباحثى پرداخته شود که در رابطه با تبیین موضوع مزبور مفیدند.
الف. معناى «رحم» و «صله رحم»
راغب اصفهانى درباره واژه «رحم» چنین مى‏گوید: «"رَحِم" در اصل، همان "رَحِم" زن است و استعاره براى خویشان و نزدیکان به کار مى‏رود؛ به این جهت که آن‏ها از یک رحم شکل گرفته‏اند.»(22)
مرحوم علّامه طباطبائى مى‏فرماید: «رَحِم عبارت از آن جهت وحدتى است که به خاطر تولّد از یک پدر و مادر و یا یکى از آن دو در بین اشخاص برقرار مى‏شود و در حقیقت، باعث اتصال و وحدتى است که در ماده و وجودشان نهفته است.»(23)
در حدیثى از امام صادق علیه‏السلام نیز وقتى از حضرتشان درباره تفسیر آیه شریفه «الّذینَ یَصِلونَ ما اَمراللّهُ بِه» سؤال شد، فرمودند: «منظور خویشاوندان توست.»(24)
از مجموع آنچه ذکر شد، معلوم مى‏شود که مراد از «رحم»، که صله آن مورد تأکید و توصیه دین است، اقوام و خویشاوندان مى‏باشند که در عرف مردم، به عنوان نزدیکان و خویشاوندان تلقّى مى‏شوند.
اما درباره «صله رحم» و معنا و مفهوم آن، ابن اثیر چنین مى‏گوید: «مراد از "صله رحم" احسان نمودن به نزدیکان از خویشان نسبى و سببى و مهربانى و عطوفت نشان دادن به آن‏ها و رعایت کردن احوال آنان است.»(25)
مرحوم نراقى مى‏فرماید: «صله رحم عبارت است از: شریک ساختن رحم و خویشاوندان در مال و مقام و دیگر خیرات دنیا که آدمى به آن‏ها دست مى‏یابد.»(26)
با این بیان‏ها، روشن مى‏شود که «صله رحم» یعنى ارتباط و پیوند با اقوام و خویشان که مى‏تواند در قالب‏ها و شکل‏هاى گوناگون نمود خارجى پیدا کند. گاهى اوقات در حدّ یک سلام کردن و احوالپرسى است، چنان‏که امام سجاد علیه‏السلام مى‏فرماید: «صلوا ارحامَکم و لو بِالتسلیم.»(27)
و گاهى به صورت ملاقات‏هاى حضورى، کمک‏هاى مادى و معنوى در موقعیت‏هاى مقتضى و بالاخره، تماس‏هاى مستقیم و غیرمستقیم با اقوام به گونه‏اى که احساس شود پیوند خویشاوندى همواره بین آن‏ها برقرار مى‏باشد.
ب. صله رحم؛ تأمین‏کننده نیاز روانى
هر موجود زنده‏اى، از جمله انسان براى رسیدن به حالت تعادل تلاش مى‏کند تا نیازهاى اساسى خود را در ابعاد گوناگون شناختى، عاطفى و جسمانى تأمین نماید؛ چرا که عدم تأمین این احتیاجات، چه در زمینه بدنى و جسمانى و چه در زمینه روحى و روانى، سبب ایجاد اختلال در ارگانیسم خواهد شد.
تمام افراد در همه دوره‏هاى زندگى، براى تأمین نیازهاى روحى و روانى حداکثر کوشش و تلاش را مصروف مى‏دارند. به نظر روان‏شناسان، نیازهاى روانى به اندازه نیازهاى بدنى براى انسان حیاتى‏اند و بر این اساس، نیازهاى روانى را جزو نیازهاى اساسى قلمداد مى‏کنند و همان‏گونه که در الگوى سلسله نیازهاى آبراهام مازلو، روان‏شناس انسانگرا، آمده است، این‏گونه نیازها در ردیف نیازهاى عالى مى‏باشند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد