راهکارهاى ایجاد آرامش روان در زندگى فردى از منظر روایات
اشاره
در این مقال، به راهکارهاى ایجاد آرامش روانى از دیدگاه معارف اسلامى پرداخته شده و عوامل ایجادکننده سکون و آرامش قلبى و روحى بیان گردیدهاند.
در ایجاد آرامش و سکون و طمأنینه، عوامل بسیارى دخالت دارند که به موارد عمده آن اشاره مىشود.
1. صبر
«صبر» در لغت، بازداشتن نفس ـ به سبب رسیدن مکروهى به آن ـ از جزع و فزع است. صبر موجب غمزدایى و آرامش روان است؛ چنانکه امیرمؤمنان على علیهالسلام مىفرماید: «با ارادههاى صبورانه و حسن یقین، غمهاى وارد بر خود را دور ساز.»(1)
مؤمن با اعتقاد به ثواب و پاداش الهى براى صبر کردن، با صبورى غم و اندوه را از خود مىزداید و آرام مىگیرد؛ چرا که اعتقاد دارد «اِنَّما یُوفَّى الصّابرونَ اَجرَهُم بغیرِ حِسابٍ» (زمر: 10)؛ همانا صابران اجر و پاداش خود را بىحساب دریافت مىکنند.
در مرتبه بالاتر، مؤمن بر این باور است که رحمت الهى شامل او شده. از اینرو، دلیلى بر غمگین بودن نمىبیند؛ چه اینکه خداوند متعال مىفرماید: «و بَشِّر الصابرینَ الّذین اِذَا اَصابتهم مصیبةٌ قالوا اِنّا لِلّه و اِنّا اِلیه راجِعون اوُلئکَ عَلیهم صلواتٌ مِن ربِّهم و رحمةٌ و اولئکَ هم المهتدونَ» (بقره: 155ـ 156)؛ و بشارت بده به استقامتکنندگان که هرگاه مصیبتى به آنها رسد، مىگویند: ما از آنِ خدا هستیم و به سوى او بازمىگردیم. اینها همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هستند هدایت یافتگان.
بنا به گفته شهید ثانى، این مرتبه از صبر، مرتبه «رضا» است(2) و روشن است که مرتبه رضا با غم تناسبى ندارد؛ چون کسى که راضى و خشنود است، غمناک نیست، آرام است.
2. توبه
اهمیت توبه: احساس گناه مایه خستگى روح است. این احساس باعث سرخوردگى در زندگى مىشود. گناهکار احساس پوچى و از دست دادن انگیزه ادامه حیات مىکند، مضطرب و نگران است.
حضرت على علیهالسلام مىفرماید: «چه بد قلادهاى است قلاده گناهان.»(3)
احساس گناه، فکر را دایم به خود مشغول مىدارد. گناهکار همیشه به این فکر است که چگونه خود را از این قلاده رهایى بخشد. این فکر مانند کابوسى وحشتناک، بر روح او سایه افکنده، او را مضطرب مىسازد و آرامش را از او سلب مىنماید. «توبه» یکى از بهترین راههاى رهایى از کابوس درون و آزادى از چنگال احساس گناه است؛ چرا که سبب آمرزش گناه و تقویت امید انسان به رضایت الهى و بازگشت به سوى خداوند متعال است و به همین سبب، موجب کاهش شدت اضطراب مىگردد.(4)
3. دعا
دعا همچون باران بهارى است که سرزمین دلها را سیراب مىکند و آرامش را بر شاخسار روح و جان آدمى ظاهر مىسازد. انسان در دعا، با خداى خود مناجات مىکند و از مشکلاتى که زندگانى او را نگران کرده، به او پناه مىبرد. بى تردید، با بازگوکردن مشکلات، حالت آرامش روانى به انسان دست مىدهد و از تشویش خاطر رهایى مىیابد.
یکى از روانشناسان مىگوید: «امروزه یکى از علوم، یعنى روانپزشکى، همان چیزهایى را تعلیم مىدهد که پیامبران تعلیم مىدادند، چرا؟ به علت اینکه پزشکان روانى دریافتهاند که دعا و نماز و داشتن یک ایمان محکم به دین، نگرانى و تشویش و هیجان و ترس را، که موجب نیمِ بیشترى از ناراحتىهاى ماست، برطرف مىسازد.»(5)
دعا به درگاه الهى منشأ آرامش روح و روان مىشود و درد و غم را از انسان زایل مىسازد و انسان احساس مىکند یک پناهگاه قوى و محکم دارد که حامى و پشتیبان اوست. امام صادق علیهالسلام مىفرماید: «پدرم، امام باقر علیهالسلام هر وقت امرى او را محزون مىکرد، زنان و کودکان را جمع مىنمودند، پس دعا مىکردند.»(6)
هیچ انسانى نیست که گرفتارى و مشکلات در زندگى نداشته باشد. بلاهاى روحى همه انسانها را تهدید مىکنند. ارتباط با خدا و دعا به درگاه الهى دردها را زایل مىکند و باعث آرامش زندگى مىشود.
امام صادق علیهالسلام مىفرمایند: «دعا کن که شفاى همه دردها در دعاست.»(7)
یکى از فیلسوفان روانشناسى، دعا را براى معالجه بیماران، راهى مفید دانسته، مىگوید: «دعا براى معالجات امراض روحى بسیار مؤثر بوده و در نتیجه، صحّت بدنى و جسمى را در پى خواهد داشت.»(8)
دعا و نیایش ابعادى عاشقانه دارد. دعا مىتواند بیانگر عشق حقشناسى و لذت روحى سیراب شده باشد. از دیدگاه روانشناسى، هرگونه دعا و نیایش همچون آیینى سحرآمیز، تسکین دهنده است.(9)
الکسیس کارل مىگوید: «دعا، محکمترین و بالاترین حلّال مشکلات است. تأثیر دعا واقعا شگفتانگیز است. قدرت دعا، نشانه آزاد شدن انرژى است؛ همانطور که به کمک تکنیکهاى عملى، انرژى اتمى را آزاد مىکنند، با استفاده از قدرت دعا و از طریق شگردهاى عملى، مىتوان انرژى معنوى را آزاد ساخت. آثار این قدرت انرژىزا بر بسیارى از مردم آشکار است.»(10)
آقاى دیل کارنگى، روانشناس معروف امریکایى مىنویسد: «هنگامى که کارهاى سنگین قواى ما را از بین مىبرد و اندوهها هر نوع ارادهاى را از ما سلب مىکند و بیشتر اوقات، که درهاى امید به روى ما بسته مىشود، به سوى خدا روى مىآوریم، ولى اصلاً چرا بگذاریم روح یأس و ناامیدى بر ما چیره شود؟ چرا همه روزه به وسیله خواندن نماز و دعا و بجا آوردن حمد الهى، قواى خود را تجدید نکنیم؟»(11)
ما براى ایجاد آرامش در زندگى باید دعا کنیم و به خداوند متعال پناه ببریم؛ چه اینکه دعا اگر مستجاب شود یا مستجاب نشود، در روح انسان ایجاد آرامش مىکند؛ زیرا دعا و خواندن خدا دو اثر در آرامش روح و روان انسان دارد: یکى اینکه خود دعا ذاتا موجب آرامش است و کوههاى غم و نگرانى را ذوب مىکند؛ چرا که دعا یکى از مصادیق یاد خداست و یاد خدا قطعا موجب آرامش است. دیگر اینکه انسان اگر با تمام شرایط دعا کند و در نهایت، خداوند کریم هم مصلحت بداند، دعاى او در رفع غم و اندوه مستجاب خواهد شد؛ چنانکه خداوند متعال درباره داستان حضرت ایّوب علیهالسلام مىفرماید: «و اَیّوبَ اِذ نادى ربَّهُ اَنّى مَسّنَى الضُرُّ و اَنتَ ارحَمُ الراحمینَ فَاستجبنا لَهُ فکَشفنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ و آتیناه اَهلَهُ و مِثلَهم معهم» (انبیاء: 82)؛ و ایّوب وقتى که پروردگار خود را خواند که مرا رنجى سخت رسیده است و تو بخشندهترین بخشندگانى، او را اجابت کردیم و آنچه را به او رسیده بود از رنج واندوه زایل ساختیم...
دعا و نیایش علاوه بر اینکه غم و اندوه را زایل مىکند، باعث اطمینان قلب و قدرت روحى مىشود؛ زیرا انسان در نهایت، بهویژه در وقت اضطراب، غالبا با حضور قلب و خلوص نیت رو به سوى خداى مىآورد و با او درد دل مىکند، عقدههاى خویش را بیرون مىریزد و اسرار خود را، که در نهانگاهش محافظت مىشد، به زبان مىآورد و تنها از او راه چاره و گریزگاه طلب مىنماید و با آه و ناله تقاضاى کمک مىکند و این خود طمأنینه و آرامش کاملى در پى خواهد داشت.
به دیگر سخن، وقتى نیایشگر از بن جان و ژرفاى دل، دست به دعا برمىدارد نوعى شادابى و بهجت و انبساط در درون خود احساس مىکند که حاضر نیست به هیچ بهایى آن را از دست بدهد. دعا در انسان حالت روشندلى و روشنبینى و آرامش ایجاد مىکند و در حکم چراغى مىگردد که در درونش روشن شده باشد، بر خلاف افرادى که با دعا و یاد خدا رابطه ندارند و همیشه خانه دلشان تاریک و ظلمانى است و از درک و بینش و روشنایى بىنصیبند و از دعا به عنوان نیروى بهجتزا و انبساط آفرین محرومند.
دکتر آلکسیس کارل درباره اثر تسکینى دعا مىگوید: «نیایش را نباید با مُرفین همردیف دانست؛ زیرا نیایش در همین حال که آرامش را پدید آورده است، بهطور کامل و صحیح، در فعالیتهاى مغزى انسان یک نوع شکفتگى و انبساط باطنى و گاه قهرمانى و دلاورى را تحریک مىکند. دعا در انسان نیروى مقاومت مىآفریند، تلخىها را شیرین مىگرداند و از اضطراب و تردید رهایى یافته و با آن خود را به پایگاه عظیم قدرت روحى و معنوى متصل مىکند و هیچ حادثه و رویدادى آرامش و اطمینان او را برهم نمىزند.
آدمى به واسطه دعا و نیایش به قدرت لایتناهى تکیه مىکند و در تمام امور از او مدد مىگیرد و مآلاً صدق و خلوص، آرامش و صفا تمام هستى او را احاطه مىکند.
اصولاً نیایش و دعا انسانها را آنچنان رشد مىدهد که جامهاى که وراثت و محیط به قامتشان دوخته است، برایشان کوتاه مىگردد، ملاقات پروردگار آنها را از صلح و آرامش درون لبریز مىسازد، بهطورى که شعشعه پرتو این صلح از چهره آنها نمودار است و آن را هرجا که روند، با خود مىبرند.»(12)
نیایشگر، که با تضرّع و ناله مضطربانه و از روى عشق و محبت، معبود خویش را صدا مىزند و پیوسته عظمت و جلال او را در ذهن خود مجسّم مىسازد، هر نوع بلا و گرفتارى را از خود دفع مىکند.
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در نهجالبلاغه مىفرمایند: «گرفتارىهاى پىدرپى را با دعا دور نمایید.»
و همچنین امام رضا علیهالسلام مىفرماید:
«بر شما باد دعا کردن؛ زیرا دعا و درخواست از خداى عزّوجل بلا و غم را برطرف مىسازد.»(13)
آثار و برکات دعا
دعا به درگاه ایزد متعال آثار و برکات ویژهاى دارد که به چند نمونه از آنها اشاره مىشود:
1. رهایى از غربت و بیگانگى: دعا انسان را از انزواى درون بیرون آورده، به جمع پیوند مىزند و آن در حقیقت، همدم شایستهاى است که تنهایى و غربت وحشتناک را به انس و الفت مبدّل مىسازد؛ زیرا شخصى که در حال نیایش است، نه تنها خود را تنها نمىبیند، بلکه با چشم دل مىیابد که در آن حالات عرفانى، مجموعه کائنات با او همنوا هستند؛ چه آنکه به فرمایش قرآن کریم، هرموجودى تسبیح و حمد او مىگوید، ولى شما تسبیح آنها را نمىفهمید.(14)
عالم هستى یکپارچه در حال تسبیح و تحمید خداست. هر موجودى به نوعى، به حمد و ثناى حق مشغول است. منتها افراد غافل و لااُبالى نمىتوانند آن را درک کنند. فقط اهل پرستش و دعا هستند که از روى عشق و محبت و با سوز و گداز، او را مىخوانند و این صدا را به گوش و جان مىشنوند. به قول مولوى:
گر تو را از غیب چشمى باز شد با تو ذرّات جهان همراز شد
نطق آب و نطق خاک و نطق گِل هست محسوس حواس اهل دِل
جمله ذرات عالم در نهانبا تو گریانند روزان و شبان
گر سمیعیم و بصیر و با هُشیمبا شما نامحرمان ما خامُشیم.
2. مایه آرامش دل: دعا و ذکر خدا باعث آرامش روح و روان مىگردد و دل انسان تنها با یاد خدا آرام مىگیرد.
مولاى متّقیان على علیهالسلام فرمودند: «خداوند سبحان ذکر و یاد خود را صیقلدهنده و روشنایى دلها قرار داده است.»(15)
3. وسیله تقرّب انسان به خدا: بالاترین آرزوى انسان رسیدن و وصال به خداست و انسان فطرتا دوست دارد از محبوبیت او برخوردار گردد. همواره در تکاپوى این معناست که فرصتى پیش آید تا با تمسّک به وسایل تقرّب به خدا، به مقصودش نایل گردد. دعا بهترین وسیلهاى است که در رسیدن به این مهم، کمک شایانى مىکند.
امام صادق علیهالسلام مىفرمایند: «بر شما باد به دعا؛ زیرا چیزى مانند آن باعث نزدیکى انسان به خدا نمىگردد.»(16)
این از آن روست که انسان به واسطه دعا و نیایش، رو به سوى خدا مىآورد و فاصلهها را کم مىکند و حجابها را کنار زده، خویشتن را از قید و بند بندگى شیطان و نفس امّاره مىرهاند و از هلاکت و سقوط حتمى نجات مىبخشد.
نیایش و دعاست که خدامحورى را در زندگى انسان به عنوان یک اصل خدشهناپذیر در آورده و همه خواستها و نیازها و خُلق و خوىها را بر گرد محور او قرار مىدهد و از آنچه باعث اعراض و رویگردانى و قطع عنایت حضرت بارى تعالى است، به شدت اجتناب مىدهد.
4. بهترین وسیله بازیابى خود: بدون تردید، هنگامى که انسان به مادیات و لذّت حاصل از آن مشغول باشد و همواره در جهت ثروتاندوزى و جاهطلبى و بىبندوبارى گام بردارد، به تدریج خدا را، که مبدأ آفرینش موجودات است، فراموش کرده و از تذکّر و یادآورى او غفلت مىورزد و بالمآل، خود واقعى خویش را فراموش مىکند.
با دعاست که انسان خود واقعى خویش را، که پرتوى از عالم ربوبى است، باز مىیابد و هر چه توجه او به خدا بیشتر مىشود، به همان نسبت با خود آشنا مىگردد و او را از غفلت و بى توجهى نجات داده، جانى تازه و آرامشى ویژه به او مىبخشد.
در دعا و نیایش است که انسان خود را آنگونه که هست، مىبیند، به نقص و عیب خویش آگاه مىگردد و مانع این مىشود که در او «خودپندارى» جایگزین «خود حقیقى» شود و هرگز این دو را با یکدیگر خلط نکرده، پیوسته از هم تمیز دهد.
ویلیام جیمز درباره دعا و نیایش
مىگوید: «انگیزه نیایش و دعا نتیجه ضرورى این امر است که در عین اینکه درونىترین قسمت از خودهاى اختیارى و عملى هر کس خودى از نوع اجتماعى است، با وجود این، مصاحب کامل خویش را تنها در جهان اندیشه مىتواند پیدا کند. اغلب مردم، خواه به صورت پیوسته، خواه تصادفى، در دل خود به آن رجوع مىکنند. حقیرترین فرد در روى زمین با این توجه عالى، خود را واقعى و با ارزش مىکند.»(17)
4. صله رَحِم
یکى از دستورهاى دین اسلام، که به فعالیتهاى عینى و خارجى انسان اختصاص دارد، ارتباط با خویشاوندان و اقوام است که از آن تحت عنوان «صِله رَحِم» یاد مىشود.
در اندیشه دینى ما، حفظ، توسعه و تعمیق روابط فامیلى و ارتباط صمیمانه و حمایتى خویشاوندان از چنان اهمیتى برخوردار است که پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله آن را جزو دین دانسته(18) و در جاى دیگر، هدف از رسالت خویش را پس از بندگى خداوند و شکستن بتها و طواغیت، صلهرحم معرفى مىکنند.(19)
از منظر تفکّر دینى، نقش صله رحم به گونهاى است که انجام آن سبب ساماندهى و ایجاد سلامت و عافیت و در طریق صحیح قرارگرفتن تمام امور است؛ آنجا که امام صادق علیهالسلام مىفرماید: «نیکى کنید و صله رحم نمایید... که باعث عافیت در تمام امور مىشود.»(20)
همچنین در روایتى دیگر، ارتباط خویشاوندى را سبب آرامش و تسکین خاطر افراد معرفى کرده مىفرماید: «هرگاه کسى از رَحِم خود عصبانى شد و بر او غضب کرد، پس باید به سوى او روانه شود و با او تماس برقرار کند. به درستى که دو رحم در تماس با یکدیگر به آرامش و سکون مىرسند.»(21)
بنابراین، درباره اهمیت صله رحم و نقش و پیامدهاى آن در سلامت و آرامش روحى و بهداشت روانى انسان از منظر آموزههاى دینى، همین بس که امام صادق علیهالسلام ایجاد ارتباط فامیلى را تأمینکننده سلامت و عافیت تمام امور انسانى معرفى کردهاند. از اینرو، در اینجا مناسب است به مباحثى پرداخته شود که در رابطه با تبیین موضوع مزبور مفیدند.
الف. معناى «رحم» و «صله رحم»
راغب اصفهانى درباره واژه «رحم» چنین مىگوید: «"رَحِم" در اصل، همان "رَحِم" زن است و استعاره براى خویشان و نزدیکان به کار مىرود؛ به این جهت که آنها از یک رحم شکل گرفتهاند.»(22)
مرحوم علّامه طباطبائى مىفرماید: «رَحِم عبارت از آن جهت وحدتى است که به خاطر تولّد از یک پدر و مادر و یا یکى از آن دو در بین اشخاص برقرار مىشود و در حقیقت، باعث اتصال و وحدتى است که در ماده و وجودشان نهفته است.»(23)
در حدیثى از امام صادق علیهالسلام نیز وقتى از حضرتشان درباره تفسیر آیه شریفه «الّذینَ یَصِلونَ ما اَمراللّهُ بِه» سؤال شد، فرمودند: «منظور خویشاوندان توست.»(24)
از مجموع آنچه ذکر شد، معلوم مىشود که مراد از «رحم»، که صله آن مورد تأکید و توصیه دین است، اقوام و خویشاوندان مىباشند که در عرف مردم، به عنوان نزدیکان و خویشاوندان تلقّى مىشوند.
اما درباره «صله رحم» و معنا و مفهوم آن، ابن اثیر چنین مىگوید: «مراد از "صله رحم" احسان نمودن به نزدیکان از خویشان نسبى و سببى و مهربانى و عطوفت نشان دادن به آنها و رعایت کردن احوال آنان است.»(25)
مرحوم نراقى مىفرماید: «صله رحم عبارت است از: شریک ساختن رحم و خویشاوندان در مال و مقام و دیگر خیرات دنیا که آدمى به آنها دست مىیابد.»(26)
با این بیانها، روشن مىشود که «صله رحم» یعنى ارتباط و پیوند با اقوام و خویشان که مىتواند در قالبها و شکلهاى گوناگون نمود خارجى پیدا کند. گاهى اوقات در حدّ یک سلام کردن و احوالپرسى است، چنانکه امام سجاد علیهالسلام مىفرماید: «صلوا ارحامَکم و لو بِالتسلیم.»(27)
و گاهى به صورت ملاقاتهاى حضورى، کمکهاى مادى و معنوى در موقعیتهاى مقتضى و بالاخره، تماسهاى مستقیم و غیرمستقیم با اقوام به گونهاى که احساس شود پیوند خویشاوندى همواره بین آنها برقرار مىباشد.
ب. صله رحم؛ تأمینکننده نیاز روانى
هر موجود زندهاى، از جمله انسان براى رسیدن به حالت تعادل تلاش مىکند تا نیازهاى اساسى خود را در ابعاد گوناگون شناختى، عاطفى و جسمانى تأمین نماید؛ چرا که عدم تأمین این احتیاجات، چه در زمینه بدنى و جسمانى و چه در زمینه روحى و روانى، سبب ایجاد اختلال در ارگانیسم خواهد شد.
تمام افراد در همه دورههاى زندگى، براى تأمین نیازهاى روحى و روانى حداکثر کوشش و تلاش را مصروف مىدارند. به نظر روانشناسان، نیازهاى روانى به اندازه نیازهاى بدنى براى انسان حیاتىاند و بر این اساس، نیازهاى روانى را جزو نیازهاى اساسى قلمداد مىکنند و همانگونه که در الگوى سلسله نیازهاى آبراهام مازلو، روانشناس انسانگرا، آمده است، اینگونه نیازها در ردیف نیازهاى عالى مىباشند.