روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسی، اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسی، اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسی، اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسی، اختلالات رفتاری و روانی

زیبایی خدادادی و بهره های شیطانی

زیبایی خدادادی و بهره های شیطانی
کسانی که بی مهابا زیبایی هایی که خداوند متعال در اختیار آنان قرار داده است را آویزه دست شیطان می کنند بدانند که که بزودی باید تاوان این گستاخی را بپردازند.
چشم
انسان فطرتا گرایش به زیبایی دارد و به آن جذب می شود و افرادی که دارای این خصیصه هستند خواه ناخواه مورد توجه واقع شده و دیگران به آنان اشتیاق پیدا می کنند.
زیبایی از نعمت های ویژه ای است که جلوه و نمود آن بیشتر از بسیاری از نعمت های آشکار و پنهان الهی است. این نعمت الهی در نگاه اوّل ممکن است تنها یک نعمت صرفاً ظاهری به حساب آید. امّا باید توجه داشت که در ورای این ظاهر زیبا، جمال باطنی نیز وجود دارد.
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: از زیبارویان پیوسته طلب خیر کنید، زیرا زیبایی صورت نشانه آن است که افعال آنها هم نیکو باشد و در بعضی از فرمایشات اهل بیت علیهم السّلام این نعمت را یکی از مؤلفه های کمال فردی معرفی شده است. امام صادق علیه السّلام : هر کس این سه خصلت را دارد، فردی کامل است. 1ـ عقل 2ـ زیبایی و 3ـ نیکو سخن گفتن.( تخف العقول ص 303)
پس نگاه یک سویه به این عنایت الهی و توجه به بعد ظاهری آن، در بسیاری موارد به کبر و خودپسندی منجر می شود. و در حقیقت آفت این نعمت همین بالیدن به خویشتن و فراموشی صاحب نعمت و خالق است. در این باره به سخنان گهرباری از نبی گرامی اسلام صلی الله علیه و آله توجه نمائید.
ما به علت اینکه در دنیا صاحبان نعمت و قدرت هستیم، اگر معادی هم باشد به همین دلیل که در دنیا به ما داده اند، در آخرت هم بهره مند خواهیم شد. خصوصیاتی در خود ما بوده که این ها را به ما داده اند
1ـ رسول گرامی صلی الله علیه و آله و سلم به امیرالمؤمنین علی علیه السّلام می فرمایند : .... آسیب زیبایی ، بالیدن به خود است ... ( تحف العقول ، ص 21 )
2ـ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: آفت جمال و نیکوی ، تکبّر ورزیدن است.( اسرار التوحید ، ص 465 )
3ـ پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند: آفت جمال، تکبّر و خوش آمدن از خویش است.( نزهة النواظر ، ص 80
تکبّر عبارت است از عصیان در برابر نعمتی که به تو داده شده و آن را حقّ خویش می دانی که اگر ما عزیز نبودیم ، اینها را به ما نمی دادند. به همین دلیل است که بعضی از اهل قدرت می گویند: « وَلَئِن رُّجِعْتُ إِلَى رَبِّی إِنَّ لِی عِندَهُ لَلْحُسْنَى»( فصلت 50 ) ما به علت اینکه در دنیا صاحبان نعمت و قدرت هستیم، اگر معادی هم باشد به همین دلیل که در دنیا به ما داده اند، در آخرت هم بهره مند خواهیم شد. خصوصیاتی در خود ما بوده که این ها را به ما داده اند.
برای درمان این آفت بزرگ لازم است به دو نکته توجه داشته باشیم ؛

زندگی با چشم‌های بسته (1)
الف ـ کبر از آنجا آغاز می شود که خیال می کنیم آنچه به ما داده اند ملاک افتخار ماست. چیزهایی در ما بوده و باید همه چیز به ما وابسته باشد. ما بزرگ بوده ایم. امّا اگر بدانیم که ما فقیر مطلق هستیم و هرچه هست ( از اصل وجود تا تمامی نعمت ها ) از اوست دیگر جایی برای خودپسندی باقی نمی ماند. «یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ »( 15 فاطر ) ای مردم، شمائید که به خدا نیازمندید، و خداست که بی نیاز است و کارهایش همه پسندیده و زیباست.
ب ـ این دنیا براساس بیهودگی خلق نشده است و تمامی زوایای این خلقت عظیم بر پایه حکمت خالق آن بناشده است. پس قطعاً در مقابل هر نعمتی که داده شده، مسئولیت و پرسشی خوابیده است. «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ ».( تکاثر 8 ) سپس آن روز که دوزخ را بنگرید، درباره هر نعمتی که به شما ارزانی شده است از شما سؤال خواهد شد.
پس این نعمت از پروردگار متعال بریده نشده و به ما هم برنگشته است بلکه نعمت ها مال اوست و به او هم برمی گردد و ما تنها حاملان آنها هستیم که باید این بار امانت را به جای خود برگردانیم. با این توجّهات دیگر کبری نمی ماند .
بنابراین وظیفه خوبرویان این است که از آفت این نعمت غافل نشوند تا دچار کبر و خودپسندی نگردند و تلاش برای بجاآوردن صحیح و کامل مسئولیتی باشند که در مقابل این نعمت وجود دارد. که آن مسئولیت حیاء و عفت است. مولا امیرالمؤمنین علیه السّلام می فرمایند: زکاة الجمال العفاف (تضنیف غرر الحکم ، ص 105 و مستدرک الوسایل ج 7 ص 46 )
این زیبایی به ویژه برای زنان سرمایه است و طبیعت هر سرمایه ای آن است که از یک سو سودمند و از سوی دیگر، فسادانگیز است که در حقیقت، لطافت و زیبایی و جوانی با عفت پیشگی ماندگار می شود
حیاء و عفت از تمامی انسان ها نیکو و لازم است و از زیبارویان نیکوتر و لازم تر و در روایات آن را وسیله رسیدن به هر زیبایی دانسته اند
امام علی علیه السّلام می فرمایند : حیاء وسیله رسیدن به هر زیبایی است.( تحف العقول ، 79 ) در نتیجه فردی که از چهره ای زیبا برخوردار است از یک طرف برای رسیدن به زیبایی ها لازم است به رعایت عفّت بپردازند. و از سوی دیگر برای حفظ حریم خود و دیگران، حیاء را سرلوحه کارهای خویش قرار بدهد. پرواضح است اگر این افراد بخواهند، می توانند با دام چهره زیبای خود، بسیاری از زندگیها را به راحتی بهم زده و ردّ پایی از خود در دلها و ذهنها باقی بگذارند که آثار شوم این امر، هم در دنیا و هم در آخرت دامن گیر وی خواهد شد.
شکر این نعمت این است که آنرا در مسیر جلب انسان ها و هدایت ایشان به سوی خداوند قرار دهید. انبیای الهی زیبا بودند و این موضوع باعث توجه و عشق انسان ها به ایشان بوده است و همین علاقه مندی زمینه و ابزار مهمی برای هدایت مردم به شمار می رفته است. خدای متعال اگر انبیای خویش را از میان افراد زشت انتخاب می کرد آنها نمی توانستند این تأثیر را داشته باشند و مردم به آنها اقبال لازم را نشان نمی دادند. شما حساب کنید مردم سخن خوب را از فرد زشت منظر بهتر می پذیرند یا از فرد زیبا. کسی که زیبا است بهتر می تواند در دلها اثر بگذارد و رفتار و گفتار او می تواند مایه هدایت باشد.
همانطور که شاهدیم که نوجوانان و جوانان هنر پیشه های خوش سیما را الگویی برای خود قرار می دهند و در هر زمینه ای سعی در تقلید از ایشان دارند .

کودک چشم
اما افسوس که بسیاری از آنان به زیبای جمال خود غره گشته و اصلا متوجه نقش تأثیر گذار خود در جامعه نیستند و مسؤلیت سنگین خود را در مقابل نعمتی که به آن ها داده شده است را نادیده می گیرند .
بسیاری از زیبا رویان راه به بیراهه می روند و مستند از توجهات اطرافیان و غافلند از قیامت ای کاش نمی گذاشتند در سایه ی کبر و غرور سیرت زیبایشان به زشتی گناه آلوده شده و تباه شود .
این زیبایی به ویژه برای زنان سرمایه است و طبیعت هر سرمایه ای آن است که از یک سو سودمند و از سوی دیگر، فسادانگیز است که در حقیقت، لطافت و زیبایی و جوانی با عفت پیشگی ماندگار می شود.
روح عفاف، کنترل کننده رفتار و متانت است که با حیا زیباتر می شود. خداوند در قرآن، دختران شعیب را نمادی از عفاف معرفی می کند و عفت ورزی آنان را با واژه «تَمْشی عَلَی اسْتِحیاءٍ، حرکت و راه رفتن او در کمال حیا و عفت»، بیان می دارد و نجابت آنان را به دلیل نوع راه رفتنشان در حضور حضرت موسی تحسین می کند.
دختر شعیب در بازگشت به پدر گفت: پدر، او (حضرت موسی) را به خدمت گیر که او خدمتگزاری نیرومند و امانتدار است.
حضرت شعیب گفت: نیروی وی را به کشیدن دلوها شناختم، ولی امانتداری او را چگونه شناختی؟
کسانی که بی مهابا زیبایی هایی که خداوند متعال در اختیار آنان قرار داده است را آویزه دست شیطان می کنند بدانند که که بزودی باید تاوان این گستاخی را بپردازند
دختر گفت: موسی در بازگشت گفت: راه را به من نشان بده و خودت از پشت سر بیا، زیرا ما آل یعقوب به پشت زنان نظر نمی افکنیم. بدین گونه او به خاطر پرواپیشگی، به امانتداری شناخته شد.
بهره گیری منحرف و مخدوش از «زیبایی و جمال نیکو» به عنوان بهترین موهبت الهی، کفران نعمتی است که از فرجام آن باید ترسید .
کسانی که بی مهابا زیبایی هایی که خداوند متعال در اختیار آنان قرار داده است را آویزه دست شیطان می کنند بدانند که بزودی باید تاوان این گستاخی را بپردازند.

یک حکایت جالب
مولوی در دفتر پنجم مثنوی، در این باره حکایتی چنین دارد: «روزی حکیمی برای گشت و گذار روانه صحرا شد و در آن دشت جان افزا، طاووسی را دید که پرهای خود را می کَند. حکیم که از کار او تعجب کرده بود، دلیل این امر را می پرسد و می افزاید: چگونه راضی می شوی که چنین زیورهای زیبایی را از خود دور کنی و روی خاک بریزی؟! هیچ می دانی که حافظان و قاریان قرآن، پرهای تو را میان قرآن کریم می نهند و مردم برای پرهای تو ارزش فراوانی قائل می شوند؟ طاووس در پاسخ می گوید: ای حکیم! هیچ می دانی که به خاطر همین پرهای زیبا و رنگارنگ، چه بلاها که از سوی مردمان به من می رسد و بر اثر طمع آنها، چه گرفتاری ها که در من پدید آمده است».
ای بسا صیاد بی رحمت مدام * بهر این پرها نهد هر سُوم دام
چند تیرانداز بهر بال ها * تیر سوی من کشد اندر هوا
از این حکایت می توان استفاده کرد که نعمت های دنیوی، ارزش دل بستگی ندارد و حتی نمی توان به جذاب ترینِ این نعمت ها که زیبایی است، بالید و فخر فروخت؛ زیرا نعمت زیبایی به طور طبیعی سبب «طمع ورزی» دیگران می شود و مشکلات فراوانی را برای شخص در پی خواهد داشت.

مولانا در مثنوی خویش چنین می سراید:
دشمن طاووس آمد پرّ او * ای بسا شه را بکشته فرّ او
گفت من آن آهُوَم کز ناف من * ریخت این صیاد، خون صاف من
ای من آن روباه صحرا کز کمین * سر بریدندش برای پوستین
ای من آن پیلی که زخم پیل بان * ریخت خونم از برای استخوان

منابع : وبلاگ آموزه
سایت تابناک
وبلاگ جام ادب
تبیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد