روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسی، اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسی، اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسی، اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسی، اختلالات رفتاری و روانی

برخی از آثار توبه در پیش‏گیری از آسیب‏های روانی

برخی از آثار توبه در پیش‏گیری از آسیب‏های روانی
توبه انسان را محبوب خدا می‏کند. 96
توبه سبب توقّف آسیب می‏شود.
توبه آسیب‏ها و ناملایمات روحی و روانی را ترمیم می‏کند.
توبه آسیب‏ها و ناملایمات روحی و روانی را درمان می‏نماید.
توبه از عوارض جانبی آسیب جلوگیری می‏کند.
توبه اثرات مخرب آسیب را از روح و روان می‏زداید.
توبه روح و جان آدمی را شست‏وشو و تطهیر می‏کند.
توبه انسان را از حالت سکون و رکود بازمی‏دارد.
توبه انسان را به کار و تلاش سازنده وامی‏دارد.
امیدواری
انسان با امید به اینکه تلاش او ثمربخش است، فعالیت می‏کند و اگر امید نبود هیچ انسانی دست به اقدامی نمی‏زد. و شاید بتوان گفت: هر موجود زنده‏ای به امید رسیدن به مقصد و مقصود خود حرکت و تلاش می‏کند. تحقیقات این مطلب را اثبات کرده‏اند که اگر تلاش حیوان برای رسیدن به مقصود خود بی‏ثمر بوده و فایده‏ای برای او نداشته باشد یا امیدی برای نیل به آن نداشته باشد، دست از تلاش و فعالیت برمی‏دارد و به یأس و درماندگی مبتلا می‏شود. 97
فردی که در پی تلاش‏های متعدد، شکست‏های متعددی را تجربه کند و تلاش او موفقیتی به همراه نداشته باشد، به هر دلیلی که باشد، مبتلا به درماندگی آموخته شده می‏گردد که پیامدهای ناگواری در جسم و روان و نیز زندگی فردی و اجتماعی او می‏گذارد که چه بسا قابل جبران نباشد. 98
از این‏رو، امید به موفقیت و نتیجه دادن فعالیت، نه فقط انسان، بلکه هر موجود زنده‏ای را وادار به تلاش و کار می‏کند. در این خصوص نیز انسان سرآمد موجودات دیگر است و با امید است که انسان دست به اختراعات و ابتکارات می زند و در این راه، تحمّل رنج‏ها و مشقّات را به جان می‏خرد و به امید رسیدن به بهداشت و سلامت، چه جنبه جسمانی آن و چه روحی و روانی آن، انسان فعالیت‏های پیش‏گیرانه انجام می‏دهد، و اگر امیدی به بهداشت و سلامت خویش نداشت، دست از فعالیت و اقدامات پیش‏گیرانه برمی‏داشت. همانند بیماری که دیگر امیدی به بهبود ندارد و پزشک برای او اقدامی انجام نمی‏دهد و او را از چیزی پرهیز نمی‏دهد. کسانی که با اراده و اختیار خویش، قلب و جان خود را با انبوه گناه و معصیت زنده به گور کرده‏اند و دیگر جایی برای تابش نور و پذیرش حق در وجودشان باقی نگذاشته‏اند و به تعبیر قرآن، قلب، چشم و گوششان نابینا و ناشنوا شده، مردگانی هستند زنده نما. اینان بیم و امید برایشان تفاوتی نمی‏کند. غیر از این گروه اندک، که عنود و لجوج هستند و در جهالت و عصبیّت خویش پایدارند، دیگران نمی‏توانند به توهّم یا بهانه ناامیدی از رحمت و بخشش الهی، دست از تلاش و جبران کارهای بد خویش بردارند و اقدامی در رسیدن به سلامت روح و روان خویش انجام ندهند. از این‏رو، در تعالیم اسلامی و آموزه‏های قرآنی، بالاترین گناه و معصیت «ناامیدی و یأس از رحمت بی‏انتهای الهی» است.
معمولاً بیماری‏های شدید و مزمن یا صعب‏العلاج روحیه بیمار را متزلزل می‏کنند و روزنه‏های امید را به روی او می‏بندند. پزشک باید با امیدوار ساختن او به زندگی، به وی توان ببخشد، او را از افسردگی، ترس و اضطراب نجات دهد، روحیه او را تقویت کند و بهبودی او را سرعت بخشد و او را وادر به کار و فعالیتی سازد که هم توان انجام آن را دارد و هم وی را به زندگی و زنده بودن امیدوار می‏سازد؛ زیرا ناامیدی و وابستگی اجباری، واقعیاتی هستند که در مورد بسیاری از بیماری‏های شدید اتفاق می‏افتند. اما برای پیش‏گیری از افسردگی ناشی از ناامیدی، اصرار بر انجام دادن مستقل برخی کارهای هر چند کوچک، سودمند است. 99 ولی پزشک بیش از همه می‏تواند در این امر مؤثر باشد. در روایات آمده است: «هر گاه نزد بیمار رفتید، او را به سلامت و طول عمر امیدوار سازید، اگرچه ممکن است این امیدوار ساختن در قضای الهی مؤثر نباشد، ولی بیمار را دل‏خوش می‏کند و باعث آرامش و تسکین او می‏شود.» 100
چه بسا ناخوشی اندک که برای بیمار بزرگ جلوه کند و او را به دلهره اندازد. بنابراین، مطمئن ساختن او از اینکه بیماری‏اش خطرناک نیست، در اغلب موارد، در تسکین او مفید است. این مطلب با رویکرد صادق بودن با بیمار تضادی ندارد؛ زیرا مقصود این است که بیمار را از زندگی مأیوس نکنیم، بلکه اولا، احتمالات و امکاناتی را که باعث بهبود و درمان بیمار می‏شوند، ظاهر سازیم و اطلاعات مربوط به بیمار را فقط به قدر ضرورت بیان کنیم؛ زیرا اعلام صریح وخامت اوضاع به خود بیمار، نتایج ویرانگری دارد. ثانیا، توجه کنیم که مطابق روایات متعدد، خداوند برای هر بیماری درمانی قرار داده است. شخصی در زمان پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) بیمار شد. حضرت(صلی الله علیه و آله) فرمودند: برایش طبیب بیاورید. عده‏ای گفتند: یا رسول الله! مگر پزشک می‏تواند این شخص را (با توجه به شدت بیماری) از مرگ نجات دهد؟ حضرت فرمودند: «خداوند هیچ مرضی را نیافریده، جز آنکه برایش درمان و راه بهبود قرار داده است.» 101 درمانگر و اطرافیان فرد آسیب دیده با اعتقاد به چنین باوری و القای آن به فرد بیمار، هیچ گاه مأیوس و ناامید نمی‏شوند. 102 چه بسا بر اثر کوشش او یا دیگر متخصصان، راه حل دیگری و یا داوری جدیدی کشف شود یا دریابند که داوری خاصی برای درمان او مفید است. همچنین توجه دادن فرد به فواید معنوی بیماری نیز می‏تواند موجب امید بخشیدن به بیمار گردد. به همین دلیل، شخص مجروح در جنگ، راحت‏تر از آسیب‏دیدگان دیگر درد را تحمل می‏کند و مسکن‏های کمتری نیاز دارد.
امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در وصف امیدواری به خدا می‏فرماید: «بعضی به گمان خود، ادعا دارند که به خدا امیدوارند! به خدای بزرگ سوگند که دروغ می‏گویند. چه می‏شود آنان را که امیدواری در کردارشان پیدا نیست؟ پس هر کس به خدا امیدوار باشد، باید امید او در کردارش آشکار شود.» 103
ز. یاد معاد؛ اعتقاد به جاودانگی انسان
از جمله آموزه‏ها و تعالیم دینی و سیره معصومان(علیهم‌السلام)، که نقش بسیاری در بهداشت و سلامت روح و روان انسان دارد و عامل مهمی در پیش‏گیری از بسیاری از آسیب‏های روحی و روانی است، یاد معاد و اعتقاد به جاودانگی انسان و اعمال و رفتار او می‏باشد؛ زیرا در همه افراد، میل به بقا و ادامه زندگی کاملا مشهود و محسوس است، و هیچ انسانی از زندگی و ادامه آن نمی‏گریزد و حتی آنان که به انتحار و خودکشی دست می‏زنند، از خود نمی‏گریزند. بلکه خواهان آزادی خویش می‏باشند و چون زندگی کنونی را رنج‏آور و دردخیز می‏انگارند، دست به انتحار و خودکشی می‏زنند تا خود را از رنج برهانند. این میل مشهود، نشانه ادامه زندگی پس از مرگ است، و اگر مرگ پایان زندگی بود، آفرینش چنین حسی (میل به بقا) بیهوده به شمار می‏آمد. آنچه را انسان از طریق فطرت دریافت می‏کند، شرایع آسمانی به طور گسترده به عنوان زندگی اخروی و بازگشت انسان به حیات جاوید مطرح کرده‏اند و چنین اصلی در تمام شرایع، مطرح بوده، و اصولا شریعت الهی بدون اصل «معاد» نمی‏تواند الهی باشد. 104 «معاد» یعنی اینکه انسان از مبدأی نشأت گرفته که سرانجام به همان جا برمی‏گردد. بازگشت به آن مبدأ همان معاد است. همان‏گونه که تحقق هدف باعث کمال، و نبودن هدف موجب نقص و عاطل و باطل بودن آن است، اگر سیره کسی بر اساس اعتقاد به معاد نباشد، باطل خواهد بود. خلاصه آنکه چون هیچ چیز همانند اعتقاد به مبدأ و معاد آموزنده نیست و نیز هیچ انسانی همانند رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) اعتقاد راسخ به مبدأ و معاد ندارد، از این‏رو، هیچ سیره‏ای همانند سیره آن حضرت آموزنده نخواهد بود.
بنابراین، سیره رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بخصوص و سیره ائمّه اطهار(علیهم‌السلام) عموما، که هماهنگ با کل نظام آفرینش به سمت معاد در حرکت است، 105 آموزنده می‏باشد. 106
در آموزه‏های دینی و سیره معصومان:، مسئله معاد یکی از مسائل بارز و چشمگیر است؛ زیرا یاد معاد و سرای جاوید انسان را در این سرای فانی و زودگذر به تلاش و اعمال صالح و توشه آخرت ترغیب و تحریص می‏نماید، به خلاف فرهنگ مادی که در آن یاد مرگ همانند افیونی است که تمام لذت‏های دنیوی را از بین می‏برد و موجب اندوه و افسردگی مضاعف می‏شود.
از این‏رو، اسوه‏های راستین و کامل انسانی یعنی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمّه معصوم(علیهم‌السلام) در همه شئون، متذکر و متوجه عبودیت خود و ربوبیت خدای سبحان بوده‏اند و چون توجه به عبودیت بدون توجه به معاد و هدف آفرینش میسّر نیست، پس توجه مستمر آن حضرات به عبودیت نشانه توجه مستمر به حقیقت معاد و قیامت به عنوان دارالقرار و سرای حیات و جاودانگی است، روایات علوی حقیقت دنیا را دار غرور و دار فنا و دار عبرت معرفی کرده و اقبال به آن را آفت جان آدمی دانسته‏اند و در مقابل، آخرت را به عنوان غایت خلقت، توصیف کرده و انسان را به آن دعوت نموده‏اند. 107
ح. آثار یاد مرگ و معاد در بهداشت و سلامت روان
انسان را به تلاش و فعالیت سودمند و هدفدار سوق می‏دهد. 108
سختی‏ها و مصیبت‏های دنیا را کاهش می‏دهد و یا از بین می‏برد و فرد را به اندک دنیا راضی می‏دارد. 109
فرد را به استفاده تمام و کامل از استعدادهای خویش ترغیب و تشویق می‏نماید.
لذت‏ها و خوشی‏های غیرواقعی و زودگذر را، که معمولا مخرّب روح و روان آدمی‏اند، از بین می‏برد.
تنگ‏نظری و احساس‏های کینه‏توزانه و حسودانه را در فرد از بین می‏برد و قلب را جلا و صفا می‏بخشد. 110
روح امید و مقاومت در برابر سختی‏ها را در فرد تقویت می‏نماید.
احساس دل‏بستگی‏های موقّت و غیر قابل اعتماد را در فرد کاهش می‏دهد. 111
محبت و علاقه فرد را به خداوند و امور پایدار و قابل اعتماد تقویت می‏نماید. 112
احساس رحمت، شفقت و محبت به دیگران را در فرد تقویت می‏کند. 113
عامل پیش‏گیری بسیار قوی است، بخصوص نسبت به اموری که به بهداشت و سلامت واقعی فرد آسیب می‏رساند.
توجه به معاد انسان را از حالت انزوا و کناره‏گیری رهایی می‏بخشد.
کسی که به یاد مرگ و قیامت است، بیشتر می‏کوشد و بهتر به جامعه خدمت می‏کند و کسی که از جامعه منزوی است، در حقیقت مرگ را فراموش کرده است. 114
از این‏رو، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: «اگر در آستانه مرگ نهالی در دست یکی از شماست و می‏توانید آن را بکارید و بمیرید، بکارید.» 115 این حدیث شریف به خوبی دلالت دارد بر اینکه یاد معاد، حرکت آفرین است.
از مهم‏ترین عوامل گناه و نافرمانی خداوند، فراموشی قیامت است. اگر کسی همیشه به یاد خدا باشد، هرگز در اطاعت فرمان خدا سستی به خود راه نمی‏دهد و نیز بر اثر غفلت خود را به گناه نمی‏آلاید؛ زیرا اعتقاد به کیفر، که در حقیقت ظهور باطن همین اعمال است، با غفلت و آلودگی به گناه سازگار نیست. بر این اساس، حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) به عنوان مربّی جامعه و مهذّب نفوس، پس از هر نماز عشا با صدای رسا به نمازگزاران می‏فرمود: «بار سفر ببندید، ره توشه برگیرید که مسافرت نزدیک است.» 116
این هشدار از تعلیمات رسول خداست که همواره جان‏های مستعد و آماده را مخاطب قرار داده، مرگ و قیامت را به آنان تذکر می‏داد. 117 از این‏رو، در بیشتر سخنان آن حضرت، یکی از مشاهد و مواقف قیامت مطرح است؛ مانند اینکه حضرت فرمودند: «قبر برای عده‏ای باغی است از باغ‏های بهشت و برای گروهی دیگر چاهی است از چاه‏های جهنم.» 118
یاد معاد و توجه به جاودانگی زندگی پس از مرگ آثار سازنده‏ای دارد که به برخی از آثار آن در زمینه بهداشت و سلامت روحی و روانی آدمی و پیش‏گیری از بروز و یا وخامت آسیب‏های روانی اشاره شد. (از جمله رشد و شکوفایی استعدادها، تحرّک و سازندگی و پیش‏گیری از انزوا و کناره‏گیری) با توجه به آثار مثبت و سازنده چنین باوری، پیامبر به دیگران توصیه می‏فرمود که بسیار به یاد مرگ باشید؛ چون مرگ در فرهنگ دین، انتقال از دنیا به برزخ است و به یاد مرگ بودن یعنی: به یاد عالم پس از دنیا بودن و برای آن سرای جاودانی توشه اندوختن. آن حضرت می‏فرمود: «به یاد چیزی باشید که لذت‏ها را منهدم و عیش و نوش را تیره و تباه می‏سازد.» 119
حضرت به شخصی که در تشییع جنازه شوخی می‏کرد، فرمود: «چرا اینان غافلند؟ مگر مرگ برای همه نیست؟» 120
امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‏فرماید: «یاد مرگ مرا از شوخی و کارهای بیهوده باز می‏دارد.» 121
بنابراین، انسان‏های برخوردار از سلامت و کمال هر لحظه خود را بین مبدأ و معاد مشاهده می‏کنند؛ 122 زیرا آنان حوادث سبک و سنگین، و تلخ و شیرین را مجلای ارادی الهی می‏دانند. اینان در حوادث سنگین متزلزل نمی‏شوند؛ چنان که امیرمؤمنان(علیه‌السلام) فرمودند: سختی‏ها و مصیبت‏ها اثر سوئی در انسان‏های با کرامت و صاحبان نفوس ارزشمند نمی‏گذارد 123 توجه به خدا را مخصوص حالت پدید آمدن حوادث سخت نمی‏دانند بلکه هر حادثه‏ای، کوچک یا بزرگ را آزمونی الهی می‏شمارند، به یاد خدای سبحان متذکر می‏شوند و در هر حال، صابرند و خود را به الله می‏سپارند و می‏گویند: به خدا رجوع می‏کنیم؛ چنان که در هنگامه سختی‏ها و مصیبت‏ها می‏گویند: ما از خداییم و به سوی او باز خواهیم گشت و از صلوات، سلام و رحمت الهی بهره‏مند می‏باشند. 124 بنابراین، سیره چنین انسان‏هایی آموزنده است؛ زیرا صاحبان نفوس کریمه و با ارزش هستند که نمونه کامل آن رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) است، دایم به یاد مبدأ و معاد می‏باشند؛ چنان که نقل شده است: وقتی چراغ منزل حضرت خاموش می‏شد، می‏فرمود: «انّاللّه و انّا الیه راجعون.» یعنی در کوچک‏ترین حادثه، مسئله معاد و رجوع الی‏الله را مطرح می‏کرد. 125
دیگران نیز به این واقعیت اشاره کرده‏اند. قطعاً احساس فرد نسبت به مرگ تا حدی به تصور و مقدار ترس او از مرگ بستگی دارد. کسانی که جهت‏گیری معنوی قوی دارند، غالبا در روزهای آخر زندگی آرامش بسیار پیدا می‏کنند؛ زیرا طبق جهان‏بینی آنان، زندگی واپسین دیگری نیز وجود دارد و در نتیجه، می‏توانند خوشحال باشند. اغلب ترس از مرگ، واکنشی است نسبت به مواجهه با عدم تمامیت زندگی. شاید مرگ، از دست رفتن زودرس و غیرمنصفانه استعدادهای فرد به نظر آید.
از این‏رو، بعضی از بیماران با آرامش اجتناب‏ناپذیری مرگ را می‏پذیرند و می‏کوشند معنای زندگی خود را دریابند. بیماری که قطعیت مرگ خود را پذیرفته است، از نظر عاطفی، خود را از محیط جدا می‏کند و کمتر درگیر زندگی می‏شود. بیمار ممکن است پس از تحمّل دردی فوق‏العاده و تلاشی جانکاه برای زندگی، در نهایت، مرگ را تسکینی خوشایند بیابد. 126 در سنّت و سیرت پیامبر و امیرالمؤمنین(علیهما‌السلام) درباره یاد معاد و نقش آن در سازندگی و سلامت دنیا و آخرت انسان، بیانات آموزنده بسیاری آمده است که به عنوان حسن ختام نمونه‏ای از آن اشاره می‏شود:
«ای بندگان خدا! از خدا بپرهیزید. و با اعمال نیکو به استقبال اجل بروید. با چیزهای فانی شدنی دنیا، آنچه را که جاویدان می‏ماند خریداری کنید. از دنیا کوچ کنید که برای کوچ دادنتان تلاش می‏کنند. آماده مرگ باشید که بر شما سایه افکنده است. همچون مردمی باشید که بر آن‏ها بانگ زدند و بیدار شدند و دانستند دنیا خانه جاویدان نیست و آن را با آخرت مبادله کردند. خدای سبحان شما را بیهوده نیافرید و به حال خود وا نگذاشت. میان شما تا بهشت یا دوزخ، فاصله اندکی جز رسیدن مرگ نیست. زندگی کوتاهی، که گذشتن لحظه‏ها از آن می‏کاهد و مرگ آن را نابود می‏کند، سزاوار است که کوتاه مدت باشد. زندگی، که شب و روز آن را به پیش میراند، به زودی پایان خواهد گرفت. مسافری که سعادت یا شقاوت همراه می‏برد، باید بهترین توشه را با خود بردارد. از این خانه دنیا زاد و توشه بردارید که فردای رستاخیز نگهبانتان باشد. بنده خدا باید از پروردگار خود بپرهیزد، خود را پند دهد و توبه را پیش فرستد و بر شهوات غلبه کند؛ زیرا مرگ او پنهان و پوشیده است و آرزوها فریبنده‏اند و شیطان همواره با اوست و گناهان را زینت و جلوه می‏دهد تا بر او تسلّط یابد؛ انسان را در انتظار توبه نگه می‏دارد که آن را تأخیر اندازد و تا زمان فرارسیدن مرگ از آن غفلت نماید. وای بر غفلت‏زده‏ای که عمرش بر ضد او گواهی دهد و روزگار، او را به شقاوت و پستی کشاند. 127 از خدا می‏خواهیم که همه ما را برابر نعمت‏ها مغرور نسازد و چیزی ما را از اطاعت پروردگار باز ندارد و پس از فرا رسیدن مرگ دچار پشیمانی و اندوه نگرداند.»
پی‏نوشت‏ها
1 ـ ام. رابین دیماتئو، روان‏شناسی سلامت، ترجمه محمد کاویانی و دیگران، ج 2، تهران، سمت، ص763ـ762.
2 ـ اِنَّما یُوفَّی الصابرونَ اجرهم بغیر حسابٍ (زمر: 10)
3 ـ و مِنهم الذین یُؤذون النبی و یقولونَ هو اُذنٌ... (توبه: 61)
4 ـ محمدتقی مصباح، اخلاق در قرآن، ج 3، ص266ـ255.
5 ـ دانشنامه امام علی(علیه‌السلام)، ج11، ص139.
6 ـ همان، ج 11، ص280.
7 ـ «و علیکم بالصبرِ فانّ الصبرَ مِن الایمانِ کالرأسِ مِن الجسدِ و لاخیرَ فی جسدٍ لا رأسَ معه و لا فی ایمانٍ لا صبرَ معه» (نهج‏البلاغه، گردآوری و تنظیم صبحی صالح، قصار82).
8 ـ نهج‏البلاغه، خطبه191.
9 ـ علامة الصابر فی ثلاث: «اوّلها ان لایکسلَ و الثانیة ان لایضجرَ، والثالثة ان لایشکو من ربّه عزّوجلّ، لانّه اذا کسل فقد ضیع الحق، واذا ضجر لم یؤدّ الشکر، واذا شکی من ربّه عزّوجلّ فقد عصاه.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 71، ص86).
10 ـ «الجزع عند المصیبة یزیدها و الصبر علیها یبیدُها» (محمد محمدی ری‏شهری، میزان الحکمه، ج 2، ص29).
11 ـ «ما رأیتُ الا جمیلا.» (سیدبن طاووس، اللهوف، ترجمه سید احمد قهری، انتشارات جهان، ص160).
12 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص780.
13 ـ لازاروس لائونیر، 1978، ص 311 به نقل از: ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص 588.
14 ـ در صبر در لغت، به معنی حبس نفس است از جزع به وقت وقوع مکروه و لابد آن امن باطن باشد از اضطراب و باز داشتن زبان از شکایت و نگاهداشتن اعضا از حرکات غیر معتاد. (خواجه نصیرالدین طوسی) و نیز گفته شده است: صبر به معنای بردباری کردن در برابر سختی‏ها و ناملایمات‏ها (حسن انوری، فرهنگ بزرگ‏سخن، ج 5، ص 4692، و نیز گفته‏اند: صبر آن است که در صبر صابر باشی، و آنکه اگر بلا برسد ننالد. (لغت‏نامه دهخدا، ج 10، ص 14853
15 ـ «من کظم غیظا ـ ولو شاء ان یمضیه امضاه ـ ملأاللّهُ قلبَه یوم القیامه رضاه.» (محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 171، ص411.
16 ـ بهروز میلانی‏فر، بهداشت روانی، ص 198.ص / 199ص / 200همان / همان / ص200
17 ـ بهروز میلانی‏فر، بهداشت روانی، ص 199.
18 ـ بهروز میلانی‏فر، بهداشت روانی، ص200.
19 ـ همان.
20 ـ همان.
21 ـ همان.
22 ـ «والعصرِ اِنَّ الانسانَ لفی خسرٍ الاّ الّذینَ آمَنوا و عملوا الصالحات...» (والعصر:1)
23 ـ «وَ أَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلاَّ مَا سَعَی» (نجم:39)
24 ـ مرتضی فرید، الحدیث، روایات تربیتی، ج 3، ص 8.
25 ـ «کاد ان یکون الفقر کفرا» (علیرضا صابری یزدی، الحکم الزاهرة، ج 1، ص 212).
26 ـ نهج‏البلاغه، ترجمه علینقی فیض‏الاسلام، ص864.
27 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص234.
28 ـ «اِنَّ اللّهَ یُحبّ المتحرّفَ الامین.» (شیخ حرّ عاملی، وسائل‏الشیعه، ج 12، ص13.
29 ـ «ملعونٌ من القَی کَلَّه علَی الناس« (همان، ص18).
30 ـ مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، چ سیزدهم، ص 410.
31 ـ همان، ص 18.
32 ـ «وابتغِ فیما آتیکَ‏اللّهُ الدارَ آلاخرةَ و لا تنسَ نصیبکَ مِن الدُنیا.» (قصص: 77)
33 ـ «للمؤمن ثلاثُ ساعاتٍ: فساعةٌ یناجی فیها ربّه و ساعة یرم معاشه و ساعة یخلّی بین نفسه و بین لذتها فیما یحلّ و یجمل. و لیس للعاقلِ اَن یکون شاخصا الاّ فی ثلاث: مرمة لمعاشٍ او خطوةٌ فی معادٍ او لذةٌ فی غیر محرّمٍ.» (نهج‏البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت390)
34 ـ چنانچه در سیره امام آمده است: از جمله کارهای که امام علی(علیه‌السلام) به آن اشتغال داشتند، کشاورزی بود، و سیره و زندگی امام نشان می‏دهد که حضرت در دوران 25 ساله فاصله از امور حکومتی، بیشتر وقتشان به باغ‏داری و کشاورزی و کارهای مربوط به آن نظیر حفر چاه و قنات می‏گذشت. امام(علیه‌السلام) ضمن آنکه خود یک کشاورز پرتلاش و موفق بودند، احترام خاصی برای کشاورزان و زمین قایل بودند، که برخی روایات مربوط به آن، به عنوان نمونه اشاره می‏شود: راه‏هایی که مردم به کسب درآمد می‏پردازند پنج تاست: امور دولتی، آبادانی و کشاورزی، تجارت، اجاره و صدقات... اما کشاورزی، خداوند متعال فرموده: اوست که شما را پدید آورد و به عمران و آبادی دعوت کرد. خدای متعال بدان‏رو انسان‏ها را به عمران و آبادانی زمین دعوت کرده تا از بهترین راه ـ که کشاورزی است ـ و محصولات آن از قبیل غلاّت و حبوبات و میوه‏ها تأمین معاش نمایند: «اِنّ معایشَ الخلق خمسةٌ: الامارةُ و العمارة و التجارة و الاجارة و الصدقات... و اما وجهُ العمارةِ فقوله تعالی: (هو أنشأکم مِن الارضِ و استعمرکم فیها) فاَعلَمنا ـ سبحانه ـ انّه قد امرهم بالعمارةِ لیکون ذلکَ سببا لمعایشهم بما یخرج من‏الارض من الحبّ و الثمراتِ و ما شاکل ذلک ممّا جعلُه‏الله معایشَ للخلقِ» (شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج 13، ص 195.
35 ـ از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده است: «کان امیرالمؤمنین یکتب و یوصی بفلّاحین خیرا» (شیخ حرّ عاملی، پیشین، ص 216)
36 ـ امام صادق(علیه‌السلام) درباره همّت بلند و سختکوشی جدّ بزرگوارشان، علی(علیه‌السلام) می‏فرمایند: «پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) زمینی را از انفال به علی(علیه‌السلام) دادند و حضرت در آن زمین قناتی حفر نمودند که آب آن مانند گلوی شتر فواره می‏زد. امام(علیه‌السلام) آن آب را «ینبوع» نامیدند. آن آب آن‏قدر زیاد بود که موجب خوش‏حالی مردم آن ناحیه شد و هنگامی که یکی از آن مردم به امام(علیه‌السلام) تبریک گفت، فرمودند: این آب وقف حجّاج و کسانی است که از آنجا عبور می‏کنند؛ کسی نمی‏تواند آن را بفروشد و به فرزندانم نیز به ارث نمی‏رسد.» (محمدباقر مجلسی، پیشین، ص32/ مرتضی مطهری، انسان کامل، صدرا، 1376، ص54) و اراده و همّت امام چنان قوی بود که اگر اراده می‏نمود از توده‏ای هسته خرما، نخلستانی انبوه فراهم می‏ساخت. روزی یکی از یاران حضرت با مشاهده انبوه هسته‏های خرما نزد ایشان پرسید: این‏ها را برای چه می‏خواهید؟ امام فرمودند: به اذن خدا، این‏ها تبدیل به درخت‏خرما خواهند شد و چنین شد: امام (علیه‌السلام) نخلستانی پدید آوردند با انبوهی از درختان. فعالیت و تلاش امام(علیه‌السلام) چنان بود که می‏توانستند درآمد فراوانی عاید خود نمایند. زمانی که طلحه و زبیر برای کاستن از مقام حضرت در میان مردم گفتند که حضرت مالی ندارد، امام به عاملان خود فرمودند: آنچه از محصول زمین‏های کشاورزی برداشت شده است به فروش برسانند. وقتی با فروش میوه‏ها و غلاّت صدهزار درهم فراهم شد، امام دستور احضار طلحه و زبیر را دادند و خطاب به آن‏ها فرمودند: این پول، سرمایه‏ای است که با دست‏رنج‏خود جمع کرده‏ام )نه مانند سرمایه شما که حقتان نیست و به بیت‏المال تعلّق دارد.) (محمد دشتی، امام علی(علیه‌السلام) و اقتصاد، ص 271.
37 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 40، ص328.
38 ـ همان، ج 40، ص 325.
39 ـ همان، ج 41، ص 37.
40 ـ همان، ج 41، ص 36.
41 ـ همان.
42 ـ همان، ص 29.
43 ـ همان، ص 32.
44 ـ «لَنقلُ الصخرِ مِن قِللِ الجبال احبّ الی مِن مننِ الرجال
یقولُ الناس لی فی الکسب عار فانّ العارَ فی ذلّ السؤالِ
کد کد العبد ان احببتَ اَن تُصبح حرّا واقطع الامال من بنی آدم طرا
لاتقل ذا مکسب یزری فقصد الناس ازری
انت ما استغنیت عن غیرک اعلی الناس قدرا».
(محمدباقر مجلسی، دیوان منسوب به علی(علیه‌السلام)، ج 41، ص37.)
45 ـ محمدباقر مجلسی، دیوان منسوب به علی(علیه‌السلام)، ج 41، ص37.
46 ـ مرتضی آقاتهرانی، اهمال کاری، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه‌الله)،1382.
47 ـ قال النبی(صلی الله علیه و آله): «عزّ المؤمن استغناه عن الناس» (مولی محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج 6، ص 57
48 ـ مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، چ سیزدهم، ص411.
49 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 1، ص 126.
50 ـ «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» (ذاریات: 56)
51 ـ «الشریعة ریاضةُ النفس» (عبدالواحد آمدی، غرر الحکم، باب الف، ش569) «ریاضت» مصدر باب روض (راض) می‏باشد و به معنای ریاضت، تمرین و تعلیم دادن است و کلمه «ریاضی» به معنای علم حساب و هندسه و جبر و مقابله به معنای ورزش و تمرین فکر و ذهن می‏باشد و ورزش و ریاضت و تمرین بدن را در اصطلاح، «ورزش» گویند و احکام و تکالیف شرع هم تمرین و تعلیم روح و جسم است.
52 ـ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 6، ص47.
53 ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 59، ص127.
54 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص764.
55 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص 745، به نقل از: لوی تیلور، 1985، ریم، مسترز، 1979.
56 ـ ام. رابین دیماتئو، ج 2، ص764.
57 ـ عن الحسین بن زید قال: قلتُ لجعفر بن محمد(علیهما‌السلام): جعلتُ فداک هل کانت فی النبی(صلی الله علیه و آله) مداعبة؟ فقال: وصفه الله بخلق عظیم، و انّ الله بعث انبیاءه فکانت فیهم کزازة (الانقباض و الیبس) و بعث محمدا(صلی الله علیه و آله) بالرأفة و الرحمة و کان من رأفته(صلی الله علیه و آله) لامّته مداعبته لهم لکی لا یبلغ بأحدٍ منهم التعظیم حتی لا ینظر الیه.» ثم قال: حدّثنی ابی محمد عن ابیه علی عن ابیه الحسین عن ابیه علی(علیهما‌السلام) قال: «کان رسول الله لیسرّ الرجل من اصحابه اذا رآه مغموما بالمداعبة و کان ـ صلی‏الله علیه و آله یقول: انّ الله یبغض المعبّس فی وجه اخوانه.» (سید محمدحسین طباطبائی، سنن النبی 9، ص 29، به نقل از: زین‏الدین الجبعی العاملی الشامی، کشف الریبة، ص 119).
58 ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 76، ص 60.
59 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص764.
60 ـ همان، ج 1، ص394.
61 ـ همان، ج 2، ص221.
62 ـ «وَلاَ تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِن کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلاَ تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ» (قصص: 77و امام رضا(علیه‌السلام) می‏فرماید: «اجعلوا لانفسکم حظا من الدنیا... واستعینوا بذلک علی امور الدین» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 78، ص346).
63 ـ عبدالله جوادی آملی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج 6، ص65.
64 ـ عبداللّه جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، ج 11، ص 129.
65 ـ «ولو اَنّ اهل القری آمَنوا واتّقوا لفتحنا علیهم برکات مِن السماءِ والارضِ ولکن کذّبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون.» (اعراف: 96)
66 ـ «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» (حجرات: 13)
67 ـ رسول جعفریان، سیره رسول خدا، ص 267 به نقل از: محمد عبدالحی الکتانی الادریسی الحسنی الفاسی، التراتیب الاداریة، ج 1، ص 64.
68 ـ «تعلّموا من النسبِ ما تعرفون به احسابَکم و تَصلونَ بِه ارحامکم» (رسول جعفریان، سیره رسول خدا، ص 296.)
69 ـ «کلّکم مِن آدم و آدمُ من تراب لیس لعربی علی عجمی فضل الاّ بالتقوی» (همان، ص 254، به نقل از: العقد الفرید، ج 4، ص58.
70 ـ «لا تأتونی بانسابکم و أتونی بأعمالکم» (یعقوبی، تاریخ یعقوبی به نقل از: جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل از اسلام، ج 4، ص369.)
71 ـ ابن ابی‏الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ج 13، ص166.
72 ـ «التقی رئیس‏الاخلاق.» (نهج‏البلاغه، حکمت41).
73 ـ عبداللّه جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، ج 11، ص128.
74 ـ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ... فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدا طَیِّبا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِکُمْ وَأَیْدِیکُم...» (مائده: 6)
75 ـ «من تطبّب فلیتق الله و لینصح و لیجتهد» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 62، ص 74.)
76 ـ «اوصیکم، عبادالله، بتقوی الله التی هی الزاد و بها المعاد.» (نهج‏البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص 219.)
77 ـ «اعلموا، عبادالله، ان التقوی دار حصنٍ عزیز، و الفجور دار حصن ذلیل.» (همان، ص 293) و نیز فرمودند: «اِنّ تقوی الله دواءُ داء قلوبکم و طهورُ دنس انفسکم» )همان، خطبه 198.
78 ـ «اعملوا ما شئتم» (فصلت: 40)
79 ـ «سواءٌ علینا اوعظتَ ام لم تکن من الواعظینَ» (شعراء: 136)
80 ـ ابن منظور، لسان العرب، ج 4، ص23.
81 ـ «وتوبوا الی الله جمیعا ایّها المؤمنون لعلکم تفلحون» (نور:31)
82 ـ «تعطروا بالاستغفار لاتفضحنکم روائح الذنوب» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 7، ص 278.
83 ـ «توبوا الی الله جمیعا ایّها المؤمنون» (نور:31)
84 ـ «یا ایها الذین آمنوا توبوا الی الله توبةً نصوحا» (تحریم: 8)
85 ـ خداوند در قرآن می‏فرماید: «إِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحا فَأُوْلَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا یُظْلَمُونَ شَیْئا» (مریم: 60) «إِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلا صَالِحا فَأُوْلَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورا رَّحِیما» (فرقان: 70) و در روایت آمده است: «التائبُ مِن الذنبِ کمَن لا ذنبَ له» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 6، ص 21و41.
86 ـ عبدالله جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، ج 11، ص 161.
87 ـ هماان، ج 11، ص172.
88 ـ «الندم من الذنبِ توبةٌ.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 77، ص159.
89 ـ «الندم علی الخطیئةِ استغفار.» (علاّمه نوری، مستدرک‏الوسائل، بیروت، آل‏البیت، 1408ق، چ دوم، ج 2، ص 118 و می‏فرماید: «الندمُ علی الخطیئة یمنع عن معاودتها» و نیز می‏فرماید: «من ندم فَقد تاب» و امام باقر(علیه‌السلام) می‏فرماید: «کفی بالندم توبة» و نیز «الندم احدالتوبتین» و «کفی بالندم توبة» و «والندم من الذنب یمنع عن معاودته» (ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 77، ص 20).
90 ـ «انه لیغان علی قلبی و انّی لاستغفر بالنهار سبعین مرّةً» (همان، ج 25، ص204.)
91 ـ همان، ج 11، ص160ـ159.
92 ـ سید هاشم حسینی، آرامش روح، ص157.
93 ـ همان، ص169.
94 ـ همان، ص 346.
95 ـ سید محمدحسین طباطبائی، تفسیر المیزان، ج 2، ص238.
96 ـ «انّ اللّه یحبّ التّوابین و یحبّ المتطهرین» (بقره: 222) و پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله) می‏فرماید: «لیس شی‏ءٌ احبُّ الی الله من مؤمنٍ تائبٍ او مؤمنةٍ تائبةٍ» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 6، ص 21).
97 ـ بی. آر. هرگنهان و دکتر متیو اچ. السون، مقدّمه‏ای بر نظریه‏های یادگیری، ترجمه علی‏اکبر سیف، چ دوم، دوران، 1376، ص 221.
98 ـ همان، ص243.
99 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص 659.
100 ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 81، ص225.
101 ـ «ما خلق الله داءَ الاّ و خلق له دواء» و نیز «تداووا فانّ الذی الداء انزل الدواء» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 59، ص 72.
102 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 1، ص 419و 420.
103 ـ نهج‏البلاغه، ج 9، باب 161، ص226.
104 ـ عبدالله جوادی آملی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج 9، ص 213.
105 ـ «الی‏اللّه تصیرُ الاُمور.» (شوری: 53)
106 ـ عبدالله جوادی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج 9، ص197.
107 ـ نهج‏البلاغه، خطبه 28، 33، 99، 114، 11 / مصطفی درایتی، تصنیف غرر الحکم، ص 144و148.
108 ـ عن علی(علیه‌السلام): «ینبغی للعاقل اَن یعمل للمعاد و یستکثر الزاد» (عبدالواحد آمدی، پیشین، ص857).
109 ـ قال علی(علیه‌السلام): «من اکثر ذکر الموت رضی من الدنیا بالیسیر» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 82، ص 181).
110 ـ عن علی(علیه‌السلام): «ذکر الموت جلاء القلوب» (علیرضا صابری یزدی، پیشین، ج 1، ص229).
111 ـ عن علی(علیه‌السلام): «الموت مفارقة دار الفناء و ارتحال الی دار البقاء» (عبدالواحد آمدی، پیشین، حدیث54).
112 ـ عن ابی عبدالله(علیه‌السلام): «انّ رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال: من اکثر ذکر الموت احبّه الله.» (شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج 2، ص649).
113 ـ قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «ما من شی‏ء فی المیزان اثقل من حسن الخلق و قال(صلی الله علیه و آله): اقربکم منّی مجلسا یوم القیامة احسنکم خُلقا و خیرکم لاهله.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 71، ص 387ـ386).
114 ـ عبدالله جوادی آملی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج 9، ص222.
115 ـ «ان کان بید احدکم فسیله فاستطاع ان یغرسها قبل ان تقوم الساعه فلیغرسها فانّ له بذلک اجرا» (محدث نوری، پیشین، ج 13، ص 460).
116 ـ «تجهّزوا رحمکم الله» (نهج البلاغه، خطبه204).
117 ـ عبدالله جوادی آملی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج 9، ص216ـ215.
118 ـ «القبر روضة من ریاض الجنه او حفرة من حفر النار.» (شیخ مفید، امالی، ص31).
119 ـ «اکثروا ذکر الموت فانه هادم اللذات، حائل بینکم وبین الشهوات» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 6، ص132).
120 ـ «کأنّ الموت فی هذه الدنیا علی غیرهم.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 77، ص 127ـ113).
121 ـ «انّی لیمنعی من اللعب ذکرُ الموت.» (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 6، باب 83، ص280).
122 ـ «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ.» (بقره: 156)
123 ـ «النفسُ الکریمة لاتؤثر فیما اللکبات» (عبدالواحد آمدی، پیشین، ص231).
124 ـ «الّذین اِذا أَصابتهم مصیبه قالوا انالله واناالیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه اولئک هم المهتدون.» (بقره: 156)
125 ـ عبدالله جوادی آملی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج 9، ص204.
126 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص 707، به نقل از: کوبلر، راس، 1969.
127 ـ «فاتقوا الله، و بادروا آجالکم باعمالکم، و ابتاعوا ما یبقی لکم بما یزول عنکم...» (نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص 113

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد